قبس

سلام

نامه

سوال: مفاد نامه حضرت امام(ره) به گورباچف رهبر شوروی چه بود؟ در نامه گورباچف به امام(ره) چه مطلبی گفته شده بود؟ عکس العمل امام(ره) بعد از تسلیم نامه گورباچف به ایشان و همچنین عکس العمل گورباچف به هنگام تسلیم نامه حضرت امام(ره) به وی چه بود؟

حضرت امام خمینی در اواخر سال 1367 نامه ای خطاب به میخاییل گورباچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق نوشتند و در آن ضمن پیش بینی محتوم بودن سقوط مارکسیسم و کمونیسم، پیام دعوت به فطرت و توحید را برای وی ارسال کردند و در مورد فرو افتادن در دام نظام سرمایه داری غرب به وی هشدار دادند. حضرت امام خمینی در این نامه با بینش عمیق الهی خود، فرمودند: برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی و با مادیات نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد. همچنین ایشان در فرازهای دیگری از پیامشان گوشزد نمودند که: ... شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده اید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسایل ـ البته به شکل دیگر ـ و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است. حضرت امام در خاتمه با دعوت گورباچف بعنوان رهبر اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی به اسلام فرمودند: اکنون بعد از ذکر این مسایل و مقدمات از شما می خواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزش های والا و جهان شمول اسلام است که می تواند وسیله راحتی و نجات همه ملت ها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. مهمترین نکات این نامه عبارت بودند از :
1. پیش بینی اضمحلال و فروپاشی تفکر کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی (سابق) و به بن بست رسیدن مارکسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی، چنانچه فرموده اند: برای همه روشن است که ازاین پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد. و یا امروز دیگر دولت های همسو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان می تپد، هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینی و روزمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم- که صدای شکستن استخوان هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است- مصرف کنند.
2. قابل ستایش شمردن روحیه همراه با جسارت و گستاخی گورباچف به دلیل قرار گرفتن ایشان در دور جدیدی از بازنگری و تحول و شهامت تجدیدنظر در مکتب کمونیسم که به تعبیر امام خمینی(ره) این مکتب، سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود.
3. هشدار امام خمینی(ره) به گورباچف برای رسیدن به موفقیت از راه تجدیدنظر در سیاست اسلاف خود در زمینه خدازدایی و دین زدایی از جامعه که بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است و امام(ره) این راه را تنها راه برخورد واقعی با قضایای جهان دانسته اند (بازگشت به دین و معنویت و عدم مبارزه با آن)
4. یادآوری این موضوع که: همان گونه که مارکسیسم به بن بست رسیده است نظام سرمایه داری غرب نیز به بن بست رسیده و یا خواهد رسید و همچنین برحذر دادن سران کاخ کرملین برای حل مشکلات خود، با پناه بردن به کانون های سرمایه داری غرب.
هیات اعزامی از طرف امام خمینی به سرپرستی آیت الله جوادی آملی در روز سیزدهم دی ماه 1367 وارد مسکو شد و پیام امام خمینی را همراه با تبیین و تفسیر به گورباچف ابلاغ کرد. آیت الله جوادی آملی خلاصه جوابهای گورباچف را چنین ذکر می کنند: 1- از فرستادن نامه امام خمینی تشکر می کنم. 2ـ در فرصت مناسب جواب آن را خواهم داد. 3ـ مضمون آن را به علمای شوروی اعلام می داریم. 4ـ ما قانون آزادی ایمان را در دست تصویب داریم. 5ـ من قبلا گفتم با داشتن ایدئولوژی های مختلف، می توان با حسن همجواری در کنار هم زندگی کرد. 6ـ امام خمینی ما را به دین اسلام دعوت نموده؛ آیا ما هم ایشان را به مکتب خودمان دعوت کنیم؟ ( در اینجا لبخند زد و گفت: این یک شوخی است ) 7ـ این دعوت یک نحوه دخالت در شئون کشور دیگر محسوب می شود؛ زیرا هر کشوری در انتخاب مکتب آزاد و مستقل می باشد. مهمترین بند پاسخ گورباچف یعنی بند هفتم، نشانه برخورد سیاسی او با نامه امام بود که در پاسخ آن حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند: شما از عمق خاک وسیع روسیه تا اوج فضای آسمان آن آزادانه فعالیت دارید و هیچکس حق دخالت در امور داخلی کشور اجنبی ندارد. لیکن محتوای این پیام، مانند پیام های رهبران الهی دیگر، نه کاری به زیرزمین و نه برخوردی با روی زمین و نه ارتباطی با آسمان روسیه دارد، بلکه فقط با جان شما مرتبط می باشد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد

مصرِ شیخ شلتوت

مصرِ شیخ شلتوت

رهبر انقلاب اسلامی در خطبه‌ی عربی نماز جمعه‌ی ۱۴ بهمن ۱۳۹۰، هنگامی که به تبیین چشم‌انداز اسلام‌گرایی در کشورهای منطقه و به‌ویژه مصر پرداختند، فرمودند «مصر، مصرِ مجمع تقریب مذاهب اسلامی و شیخ شلتوت است.» ایشان در سال ۱۳۷۹ نیز، در پیامی به کنگره‌ی بزرگداشت حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی و علامه شیخ محمود شلتوت، نکاتی را درباره‌ی این مفتی بزرگ اهل سنت و رئیس دانشگاه الأزهر مصر بیان کردند. پیشنهاد شیخ شلتوت در کاربرد نام «مذاهب اسلامی» به جای «فرقه‌ها» و «طوایف» اسلامی و فتوای تاریخی او در جواز پیروی از مذهب امامیه و صحت عمل به اجتهاد مذاهب صحیحه، همچون بارانی پاک‌کننده بود که بسیاری از توطئه‌های تفرقه‌افکنانه را از جهان اسلام شست و برد. دکتر محمد الدسوقی -استاد دانشگاه قاهره- در این گفتار به توصیف شخصیت شیخ محمود شلتوت پرداخته است:

شیخ محمود شلتوت (۱۳۱۰- ۱۳۸۳ ﻫ.ق) از علمای بزرگ جهان اسلام است که نقش برجسته‌ای در نزدیک نمودن و قرابت ملت‌های اسلامی ایفا نمود. این مرد بزرگ در دانشگاه «الأزهر» آموزش دید و از مؤسسین «دارالتقریب بین ‌المذاهب الاسلامیة» در قاهره بود؛ مجمعی که یک قرن پیش تأسیس شد و بیش از بیست سال در این زمینه فعالیت کرد. «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» در ایران نیز در امتداد فعالیت‌های آن به‌ شمار می‌آید. تنها یکی از تولیدات علمی این جماعت، مجله‌ی «الرسالة» بود.

شیخ شلتوت مردی فقیه و برخوردار از یک فهم سلیم و صحیح بود و بر مذاهب فقهی مختلف احاطه‌ی علمی داشت. شخصیتی معتدل و میانه‌رو داشت و فعالیت علمی برجسته و حضوری فعال و پررنگ در صحنه‌ی اجتماعی و در عرصه‌ی رسانه‌ای داشت؛ عملکردی که بر پایه‌ی یک ذخیره‌ی ارزشمند علمی بنا نهاده بود. شیخ همچنین کتاب ارزشمندی به نام «عقاید اسلامی» دارد که آن را با زبانی ساده و نسبتاً همه‌فهم و با قلمی روان و سلیس نگاشته و ضمن آموزش عقاید اسلامی، از بیان مسائل اختلافی و نظریات متناقض پرهیز کرده است. این کتاب تاکنون بیش از بیست بار تجدید چاپ شده است.

* میراث علمی شیخ
اخیراً کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی کتابی را با عنوان «پیشگامان تقریب» منتشر کرده و در آن از بزرگا
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد

روش برخورد پیامبر(ص) با دشمنان

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif از جمله مشکلاتی که همه‌ی انقلاب‌ها با آن دست و پنجه نرم می‌کنند وجود دشمنانی بر سر راه تحقق اهداف آنهاست. انقلاب اسلامی پیامبراکرم هم از این قاعده مستثنی نبود. در طول ده سالی که ایشان در مدینه تشکیل حکومت دادند با چند گروه از‌ دشمنان که تهدید جدی برای ایشان محسوب می‌شدند مواجه بودند. از منظر رهبر انقلاب، مشرکین، یهودیان، قبایل نیمه‌وحشی، منافقین و مردم ضعیف‌الایمان پنج دشمن اصلی جامعه تازه متولّد شده مدینه بودند. با حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمدکاظم طباطبایی، رئیس پژوهشکده‌ی علوم و معارف حدیث درباره‌ی نحوه‌ی برخورد پیامبر اکرم با سه جریان از آن پنج دسته به گفت‌وگو نشستیم.

* پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم در عمر شریف خودشان با طیف‌های مختلفی از مخالفان و دشمنان مواجه بودند. حال می‌خواهیم یک نوع طیف‌شناسی نسبت به این مخالفین داشته باشیم و مهم‌تر از این، نحوه‌ی مواجهه‌ی پیامبر اکرم با این گروه‌هاست. در واقع در این گفت‌وگو می‌خواهیم به مبانی رفتار پیامبر در مواجهه با دشمنان دست پیدا کنیم.
تحلیل وضعیت اجتماعی در دوره‌ی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم نیازمند پیش‌داشته‌های فراوانی است تا وضعیت آن دوره را به‌گونه‌ای برای ما ترسیم کند که واقع‌نما باشد. اگر بخواهیم طیف مخالفین را در تقسیم‌بندی جای دهیم، می‌توان گفت یک گروه از این مخالفین گروه مشرکینی هستند که پیشینه‌ی کهنی داشتند و در بافت جزیرة‌‌العرب دارای نفوذ بودند. در پنج سال اول حضور پیامبر اکرم در مدینه، گروهی که مقابل حضرت می‌ایستد، مشرکین هستند.

در کنار مشرکین که تعدادشان فراوان بود، گروهی فرهنگی و فرهیخته نیز بودند که آیین یهود داشتند. مسیحیان در شبه‌جزیره چندان گسترده نبودند، اما یهودیان وضعیت‌شان فرق می‌کرد. یهودیان بخشی از مخالفین پیامبر اکرم بودند که در مقابل حضرت صف‌آرایی کردند. البته باید به جریان یهود از چند منظر نگاه کرد. یکی از منظر اجتماعی و اینکه به‌صورت هسته‌های مستقل و مرتبط باهم، ولی جدای از مشرکان و اهالی آنجا زندگی می‌کردند. از این منظر، پیامبر اکرم موفق شدند که این هسته‌های اجتماعی را متلاشی کنند.

انسان ۲۵۰ ساله | پیامبر اعظم و پایه‌گذاری نظام اسلامی
پیامبر در زمان ورود به مدینه، عهدی با یهودیان ساکن مدینه بستند و ایشان را به‌عنوان یک شهروند تلقی کردند و حقوق آن‌ها را مطابق حقوق مسلمانان قرار دادند. در آن عهدنامه هست که ما و شما باهم موظفیم از مدینه در برابر هجوم مخالفان محافظت کنیم؛ یعنی حقوق شهروندی ایشان با مسلمانان کاملاً برابر بود. این عهدنامه در کتاب‌های تاریخی هم آمده است، ولی آن‌ها در جنگ احزاب مخالفت کردند و حتی یکی دو نفر از آن‌ها قصد ترور پیامبر را داشتند.

پیامبر اکرم آن سازمان‌یافتگی یهود در عرصه‌ی نظامی را از بین برد و....
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد

نرم افزار پرسمان (نهاد رهبری ) 6000 سوال و جواب دینی اندروید

پرسمان 3 ویژه آندروید

در پرتو توفیقات خداوند منان و در ظل توجهات حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) نرم افزار «پرسمان همراه 3» حاوی بیش از 6000 پرسش و پاسخ دانشجویی، توسط اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، در حوزه های مختلف اندیشه دینی، سیاسی و مشاوره دینی تهیه و تنظیم شده است و در اختیار علاقه مندان، مراکز علمی و به ویژه دانشگاهیان عزیز قرار می گیرد.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد
علامه طباطبائی(ره)؛ انقلاب و ولایت فقیه

علامه طباطبائی(ره)؛ انقلاب و ولایت فقیه

پرسش. برخی ادعا می کنند مرحوم علامه طباطبائی با امام خمینی(ره) و انقلاب، رابطه خوبی نداشته، همچنین مخالف ولایت فقیه و حکومت اسلامی بودند؟ چرا ایشان در سیاست کمتر دخالت می کردند؟

 

یکم. رابطه علامه طباطبائی با امام و انقلاب اسلامی:

حمایت های دائم حضرت علامه از انقلاب و امام (ره)، نشان می دهد که چنین ادعایی هیچ محلی از توجه و صحت ندارد. با توجه به اینکه علامه طباطبایی با امام خمینی روابط دوستانه قدیمی داشت و برای ایشان احترام قایل بود و با پیروزی انقلاب اسلامی امام امت را به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر کبیر نهضت اسلامی ایران قبول داشت، همواره این اصل را مایه سعادت سیادت و عزت مسلمانان می دانست. ارادت خاص مرحوم علامه طباطبایی  نسبت به امام خمینی در خاطراتی که توسط شاگردان علامه نقل شده است متجلی می باشد به عنوان مثال آیت الله احمدی میانجی در خاطرات خویش چنین می گویند: علامه طباطبایی پس از قیام امام خمینی در برابر ستم و استکبار گفت: ایشان خیلی قاطع کلام خود را بر زبان جاری می نماید. فردی از اهل علم ساکن مشهد در امر امام خمینی تردید داشت یک بار که علامه به زیارت بارگاه قدس رضوی آمد درباره امام از وی سئوالاتی نمود علامه در جواب آن مرد مردد گفت: امام بر ملکوت مسلط است.(خاطرات فقیه اخلاقی احمدی میانجی ص 204 ؛ ز مهر افروخته سیدعلی تهرانی ص 97)

استاد سیدمحمد باقر موسوی همدانی (ره‌) گفته است: علامه طباطبایی به قدری از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی شادمان بود که نمی توانست از اظهار آن خودداری کند روزی به من فرمود دلم می خواهد رژه ارتشی ها را در برابر امام ببینم عرض کردم هم اکنون آنان در کوچه هستند و چند لحظه دیگر برنامه آنان آغاز می شود. بلند شوید تا دم در از نزدیک مشاهده کنید. عبا را بر دوش گرفتند که ناگهان صدای موزیک ارتشیان برخاست آمدیم پشت درب منزل و چون من درب را گشودم ایشان محو تماشای رژه نیروهای نظامی از برابر امام گردیدند و مکرر با هیجان می فرمودند: چقدر جالب است. (ر.ک. مقاله امام خمینی و علامه طباطبایی نوشته غلامرضا گلی زواره ، سایت امام خمینی) همچنین وقتی امام به قم عزیمت نمود و در کوچه علامه طباطبایی سکونت اختیار نمود همسایه ها برای سهولت در دیدارها و ملاقات ها خانه های خود را تخلیه کردند. علامه به امام گفت: اگر لازم است ما هم چنین کنیم. امام فرمودند همسایگی شما برای ما مغتنم است و چون امام در همسایگی علامه قرار داشتند و سر و صداهای ناشی از صوت بلندگوها و همهمه مردم خیلی زیاد بود از علامه پرسیدند از این جهت اذیت نمی شوید او لبخندی نمود و گفت هر چه از دوست رسد نیکوست در حالی که از ناراحتی اعصاب رنج می برد و نیاز به آرامش داشت. (مجله بصائر ویژه نامه علامه طباطبایی ص 16)

بویژه اینکه موضع گیری که مرحوم علامه در قبال شهادت نوه شان داشتند و از زبان دختر گرامی شان نقل شده است با این شایعات مطرح شده تعارض دارد. خانم نجمه السادات طباطبایی در این زمینه چنین می گویند: پس ازشهادت محمد حسن پدرم به تهران آمد... پرسید: نجمه! من به تو چه بگویم ؟! گفتم: هیچ! شکر خدا !. فرمودند: احسنت. نه ایشان به روی خود آوردندونه من و فرمودند: «شکر خدا که اگر بچه ای به تو داده خوبش را داده است. » (رک: جرعه های جانبخش ، ص123 به نقل از زمهر افروخته ، سید علی تهرانی ص110)

همانگونه که در این خاطره که مستند می باشد دیده می شود مرحوم علامه طباطبایی که پیش از این نیز دامادشان آیت الله قدوسی دادستان کل کشور را در جریان بمب گذاری منافقان از دست داده بودند نه تنها سخنی منفی بر علیه انقلاب بیان نمی کنند بلکه دخترشان را دلداری هم می دهند و از اینکه خداوند چنین فرزندی که افتخار شهادت نصیبش شده است به او داده ابراز خوشحالی و شکر گذاری می کند.

همچنین مرحوم علامه در اواخر عمرشان می فرمودند: «راهی را که ما عمری با سختی ها و ریاضت ها رفتیم این جوان ها و شهیدان انقلاب اسلامی در یک شب سپری کردند»(رک: زمهر افروخته ، همان ص111) همچنین ایشان پس از فاجعه هفتم تیر ماجرایی دارند که به این صورت نقل شده است: پس از فاجعه هفتم تیر اطرافیان علامه – به علت کسالت و بیماری ایشان- تصمیم داشتند خبر شهادت شهید مظلوم بهشتی (از شاگردان علامه طباطبائی) را به ایشان نرسانند. در همان احوال یکی از اطرافیان علامه به اتاق ایشان می رود و علامه به وی می فرماید: «چه به من بگویید و چه نگویید من آقا بهشتی را می بینم که در حال صعود است »(همان ص111)

 

دوم. علامه طباطبایی؛ حکومت اسلامی و ولایت فقیه:

مرحوم علامه طباطبایی به لحاظ سیره نظری همان اعتقاداتی را داشتند که سایر فقهای اسلام و به ویژه انقلابیون و از جمله امام خمینی ره داشتند - به همین دلیل شاید مهمترین نظریه پردازان حکومت اسلامی را طیف شاگردان علامه تشکیل می دهند- ایشان تشکیل حکومت اسلامی را واجب می دانستند و در زمینه مدل حکومت اسلامی معتقد بودند: «راجع به طرح های مربوط به حکومت اسلامی، در شریعت اسلام دستوری نیامده و حقا هم نباید وارد شود. زیرا شریعت تنها متضمن مواد ثابت دین است. طرز حکومتبا تغییر و تبدیل جامعهها بهحسب پیشرفت تمدن قابل تغییر است. طرز حکومت های اسلامی را در هر عصر، باید با در نظر گرفتن سه ماده ثابتشرع اسلام تعیین کرد: 1) مسلمانان تا آخرین حد ممکن باید در اتحاد و اتفاق بکوشند؛ 2) مرز جامعه اسلامی اعتقاد است؛ نه مرزهای طبیعی؛ 3) اصل، رعایت و اجرای سیرت و سنت رسولالله(ص) است. (طباطبایی، محمدحسین، مقاله ولایت زعامت‌).»

و جمهوری اسلامی نیز بهترین مدلی بود که معیارهای فوق را در برداشت. همچنین ایشان در زمینه در اینکه چه کسی باید حکومت کند و چرا باید از وی اطاعتشود؟ به قانون طبیعی تمسک جسته معتقد بودند انسان فطرتاً به دنبال آگاهترین، بهترین و عادلترین فرد است که در اسلام در زمان غیبت، فقیه است. وی در اثبات چنین امری از شیوه فقهی مبنی بر تفویض امر ولایت از بالا استفاده نکرده بلکه استدلالی عقلی و فلسفی دارد. (اندیشه سیاسی علامه طباطبایی، مصطفی زهرانی، علوم سیاسی، ش1، ص89‌)

وی میگوید: به حکم فطرت، وجود مقام ولایت در هر جامعهای بر اساس حفظ مصالح عالیه ضروری است. اسلام نیز پا بپای فطرت پیش میرود. نتیجه این دو مقدمه این است، فردی که در تقوای دینی و حسن تدبیر و اطلاع بر اوضاع از همه مقدم است، برای این مقام متعین است و در این که اولیای حکومتباید زبدهترین و برجستهترین افراد جامعه باشند، کسی تردیدی بهخود راه نمیدهد.

علامه طباطبائی با اشاره به آیاتی که متضمن تکالیف اجتماعی و لزوم اقامه عبادات از سوی مردم است معتقدند که چون افراد در پیدایش اجتماع اثر تکوینی دارند برای اداره آن نیز حق دخالت داشته و خداوند آن اثر تکوینی را در مقام تشریع ضایع نگذارده است.ایشان در این زمینه بحث مبسوطی ارائه نموده و به اکثر آیات مورد استدلال اشاره کرده است وی می نویسد: «نکتهای که لازم است در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که عموم آیاتی که متضمن لزوم اقامه عبادات و انجام حج و اجرای حدود و قصاص و نظایر اینها است روی سخن خود را تنها به پیغمبر ننموده بلکه تمام مؤمنین را مخاطب قرار داده و اجرای این امور را از همه آنان خواسته است.

مجموع این آیات چنین استفاده میشود که دین یک روش اجتماعی است که خداوند آن را بر عهده مردم قرار داده است و خدا راضی به کفر بندگان خویش نیست، و چنین خواسته است که افراد همه با هم و به طور دسته جمعی اقامه دین کنند، پیدا است که اجتماع چون از افراد تشکیل شده، اداره آن نیز باید به عهده خود آنها بوده باشد، و هیچ فردی در این باره بر دیگری مزیت و تقدم نداشته همه یکسان میباشند.خلاصه شئون اجتماعی مخصوص به دستهای خاص نمیباشد، و در این موضوع پیغمبر نیز با دیگران مساوی بوده هیچ امتیازی ندارد.

علامه طباطبائی در بخش دیگری و در ادامه پاسخ به این سؤال که عهدهدار اداره اجتماع کیست و سیره او چیست؟ میگوید: «در هر صورت باید دانست که بدون اشکال در این زمان که پیامبر (ص) وفات نموده و امام (ع) نیز از دیده پنهان است، امر حکومتبه دستخود مسلمین است، و این وظیفه آنان است که با در نظر گرفتن روش رسول خدا که روش امامتبوده استحاکمی را انتخاب کنند، و این روش غیر از روش پادشاهی و امپراتوری است، در این موقعیت نباید هیچ حکمی از احکام الهی تغییر کند و این وظیفه همه است که در راه حفظاحکام خدا کوشا باشند، و اما درباره حوادث روزمره و پیشآمدهای جزئی همان طور که گفتیم، لازم است که حاکم با مشورت مسلمین درباره آنها تصمیم بگیرد. بنابر این از مجموع آیات متضمن تکالیف اجتماعی مردم چنین نتیجه میشود که تشکیل حکومتبه عنوان مقدمه واجب بر عموم مسلمانان لازم است.

به همین خاطر در صورتی که مردم برای انجام تکالیف واجب اجتماعی خویش بخواهند دولت تشکیل دهند حق دارند که فقیه واجد شرایطی را به عنوان حاکم تعیین نمایند.بیشک چنین فقیهی علاوه بر مشروعیت مردمی دارای مشروعیت الهی نیز خواهد بود.زیرا منطقی و معقول نیست که مردم به تکالیف اجتماعی از سوی شارع مکلف باشند، اما هیچگونه حق دخالت و اظهار نظر جهت ایجاد مقدمات و فراهم آوردن زمینههای انجام آن تکالیف را نداشته باشند.مگر امکان دارد که برای شارع، امری مطلوب باشد و آن را از مردم بخواهد اما مقدمه آن را نخواهد؟ (رجوع شود به: علامه طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، ج 4، ص 207-211.)

بنابر این ایشان اعتقاد تامی همچون اکثر فقهای اسلام و به ویژه طیف انقلابی فقها به حکومت اسلامی و ولایت فقیه داشتند. و او را دارای حق حاکمیت الهی برای حکومت اسلامی می دانستند.

 

سوم. علامه طباطبائی و سیاست:

هر چند پیوند دین و سیاست در اسلام و سیره بزرگان دین و علمای اسلام، اصلی ثابت و مسلم است اما در بررسی میزان فعالیت های سیاسی علما باید به این مهم توجه داشت که این موضوع با عوامل مختلفی در ارتباط می باشد.

1. توانایی های اشخاص:«لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره، آیه 286). از این رو مشاهده می نماییم که برخی علماء با توجه شناختی که از توانایی ها و استعدادهای خویش داشتند، به همان میزان در مسائل مختلف از جمله موضوعات سیاسی وارد می شده اند.

2. شرایط محیطی و میزان احساس نیاز: بسیاری مواقع علت این که علماء در مسائل اظهار نظر نمی کنند نه به خاطر عدم اهتمام به آن مسأله بلکه به خاطر احساس عدم نیاز به اظهار نظر می باشد خصوصا در شرایطی که فقیهی عادل و جامع الشرایط هدایت و رهبری جامعه اسلامی را به عهده گرفته و رهنمودهای لازم را ارائه می نمایند.

بنابراین در چنین شرایطی دیگر ضرورتی برای ورود سایر علماء و اظهار نظر نمی ماند. هر چند مسلما در برخی موضوعات که با سرنوشت جامعه اسلامی در ارتباط است اظهار نظر و مشارکت آنان می تواند پشتوانه عظیمی برای نظام اسلامی محسوب گردد. خلاصه در بررسی چرایی میزان فعالیت سیاسی هر یک از بزرگان خصوصا در زمان کنونی باید به این قبیل مسائل توجه داشت. نه این که عدم مشهود بودن فعالیت های سیاسی آنان را دلیل بر، مطلوب بودن کناره گیری افراد جامعه از فعالیت ها و مشارکت های سیاسی دانست. بلکه هر فرد باید با شناخت وظایف و تکالیف فردی و اجتماعی خویش و نقش و جایگاهی که در جامعه و نظام اسلامی دارد به انجام وظایف خود در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و... بپردازد و بهترین الگو هم در چنین شرایطی، اسوه های کامل بشریت؛ یعنی پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) و جانشین واقعی آنان یعنی ولی فقیه جامع الشرایط می باشد.

استاد علامه (ره) بمعنی مصطلح سیاست، «سیاسی» نبود، و حتی اگر ایشان سیاسی هم بودند با توجه به کهولت سن ایشان واوضاع جسمی که داشتند (اوضاعی که از نحوه مصاحبه ها یی که ایشان به مناسبت های مختلف از جمله پس از شهادت شهید مطهری بر جای مانده مشخص می شود و در نهایت به ارتحال آن عالم ربانی در سال 61 یعنی سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی انجامید) دخالت در سیاست به معنایی که مد نظر ماست مقدور ایشان نبود با اینحال عدم سیاسی بودن ایشان به معنی عدم اهتمام به مسائل جامعه و مردم نیست. پیش از حوادث 15خرداد و درمسائل مربوط به انجمن های ایالتی ولایتی، و پس از فاجعه قتل عام مردم در 15خرداد، استاد علامه همیشه طرف «مشورت» مراجع عظام بود و درجلسات این بزرگان شرکت میکرد و حتی در بعضی از اعلامیه های مشترک مراجع عظام قم، امضای ایشان هم هست. اما پس از آنکه اعلامیه ها و بیانیه ها «تک امضائی» شد ایشان بطور مستقل اعلامیه ای ندادند ولی «سکوت» هم نکرده بودند و به هرنحو مقدور با مراجع وکلیت روحانیت مبارز «هماهنگی» داشت و اغلب روحانیون مبارز از شهید مطهری و بهشتی و مفتح و قدوسی و غیر هم، همه شاگردان علامه طباطبایی بودند و بدون شک تربیت فکری - معنوی این بزرگان، توسط علامه طباطبایی، نقشی اساسی در حرکت آنها داشت. درباره مسائل جهان اسلام، از جمله مسئله فلسطین، استاد علامه همواره فعال بود و حتی در مورد لزوم کمک به مردم فلسطین، ایشان اعلامیه ای را همراه شهید مطهری و مرحوم آیت الله سیدابوالفضل موسوی زنجانی منتشر ساخت که در آن ضمن افتتاح حساب بانکی در بانک های: ملی، صادرات و بازرگانی، مردم را به یاری مردم ستمدیده فلسطین فراخوانده بود. یکی از شاگردان علامه طباطبایی میگوید: «از خصوصیات علامه طباطبایی، این بود که هیچگاه از کسی بدگویی نمیکردند. در طی 35 سال ارتباط با ایشان، جز بدگویی از دربار و رژیم طاغوت، حتی یکبار هم بدگویی کسی را از ایشان نشنیدم.»

آیت الله مطهری از معماران فکری انقلاب اسلامی درباره علامه طباطبایی می‌گویند: «علامه طباطبایی رابطه عاطفی و فکری بسیار نزدیکی با امام خمینی(ره) داشتند.» امام خمینی (ره) درباره علامه طباطبایی می‌فرماید: «آقای طباطبایی مرد بزرگی است و حفظ ایشان با این مقام علمی لازم است » امام خمینی پس از رحلت علامه طباطبای در طلیعه یکی از بیانات خود فرمودند: «من قبلا باید از این ضایعه ای که برای حوزه های علمیه و مسلمین حاصل شد و آن رحلت مرحوم علامه طباطبایی است اظهار تاسف کنم و به شما و ملت ایران و خصوص حوزه های علمیه تسلیت عرض کنم خداوند ایشان را با خدمتگزاران به اسلام و اولیای اسلام محشور فرماید و به بازماندگان و متعلقین و شاگردان ایشان صبر عنایت فرماید. (صحیفه نور ج 9 ص 134)

البته فردای روز رحلت علامه یعنی در 25 آبان 1360 مجلس ترحیمی از سوی امام خمینی برای ایشان در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار گردید. (ز مهر افروخته ص 45) و حضرت آیه الله خامنه ای پیام تسلیتی در سوگ علامه خطاب به امام راحل صادر فرمودند که در فرازی از آن آمده بود: «محضر مبارک رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی (مد ظله العالی‌) ضایعه ارتحال عالم ربانی و دانشمند عظیم الشان فیلسوف و مفسر کبیر قرآن حضرت آیه الله علامه طباطبایی را که یکی از مفاخر کم نظیر عالم اسلام بودند به پیشگاه ولی عصر (ارواحنا له الفدا) و حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و حوزه های علمیه مخصوصا حوزه مقدس قم و مراجع عظام تقلید و شاگردان این مرحوم و همه دانشمندان و عاشقان علم و فضیلت تسلیت عرض می کنم... » (روزنامه جمهوری اسلامی 25 آبان 1360 ص 10)

دیگر منابع جهت مراجعه:

- زندگی نامه، ویژگی ها و آثار علامه طباطبایی (ره)، سید امیرحسین کامرانی راد، سایت راسخون.
- در محضر علامه طباطبایی(رحمت الله علیه)، محمد حسین رخشاد.

- مصاحبه روزنامه کیهان با استاد سید هادی خسروشاهی با موضوع روایت 25 سال حضور در محضر علامه طباطبایی(ره)،سایت صدای شیعه.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد

تصاویر/ به یاد آنان که راه کربلا را باز کردند

خبرگزاری فارس: تصاویر/ به یاد آنان که راه کربلا را باز کردند

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، این روزها همه جا صحبت از پیاده روی اربعین است، کافی است اراده کنی و ساکت را ببندی و قدم در راه کربلا بگذاری. همان راهی که سالیان سال بسیاری آرزوی قدم زدن روی خاکش را داشتند و خون دادند تا این آرزو محقق شود.

معرفت می‌گوید امروز که بی دغدغه قدم در مسیر پیاده روی تا حرم امام حسین(ره) می‌گذاریم یادی کنیم از پاهایی که رفتند تا ما بتوانیم برویم. پاهایی که خود به آسمان راه یافتند و جاده این قطعه از بهشت را که روی زمین است برای ما گشودند.

معرفت می‌گوید یادی کنیم از حضرت روح الله(ره) که یکی از ثمرات دم حیات بخشش نفس کشیدن در مسیر پیاده روی به سمت حرم سید الشهداست(ع).

تصاویری که از نظر خواهید گذراند سندی است بر آرزوی محقق شده فرزندان حضرت امام(ره) که رفتند تا ما هم برویم.

 

انتهای پیام/ب

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد

نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی‌

«امروز، تروریسم درد مشترک ما و شما است»

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نامه‌ای به عموم جوانان در کشورهای غربی، حوادث تلخ تروریستی فرانسه را زمینه‌ای برای همفکری خواندند و با برشمردن نمونه‌های دردناکی از «آثار تروریسم مورد حمایت برخی قدرت‌های بزرگ در دنیای اسلام، پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل و لشکرکشی‌های خسارت‌آفرین سالهای اخیر به دنیای اسلام»، خطاب به جوانان خاطرنشان کردند: من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. متن نامه‌ی رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است.
English | العربیة | Françaisاردو | Türkçe  | Español | Swahili | 日本語  | Русский
 
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
به عموم جوانان در کشورهای غربی‌
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به‌خودی‌خود برای همنوعان اندوه‌بار است. منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.

درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیع‌تر، در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.

چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده‌ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه‌های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.

لشکرکشی‌های سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.

جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.

متأسّفانه این ریشه‌ها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دوره‌ی معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترم‌ترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه‌ی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارت‌بار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده‌ی این‌گونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالی‌که تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه‌ی کشتن همه‌ی بشریّت میداند، زباله‌ای مثل داعش بیرون بیاید؟

از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آن‌قدر افراطی شوند که هم‌وطنان خود را گلوله‌باران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه‌ی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگی‌های پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابری‌ها و احیاناً تبعیض‌های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده‌هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.

به‌هرحال این شما هستید که باید لایه‌های ظاهری جامعه‌ی خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه‌‌ای است که گسست‌های موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتاب‌زده که جامعه‌ی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیون‌ها انسان فعّال و مسئولیّت‌پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلی‌شان محروم سازد و از صحنه‌ی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله‌ها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایسته‌ی این ناسپاسی‌ها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی می‌شناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.
سیّدعلی خامنه‌ای
۸ آذر ۱۳۹۴

پیش از این نیز، رهبر انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال گذشته در پی وقوع حوادث تروریستی در فرانسه و به تبع آن موج اسلام‌هراسی، نامه‌ای به جوانان اروپا و آمریکای شمالی نوشته بودند.



* نماهنگ


دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد

خط 9

در نهمین شماره هفته‌نامه؛

خط حزب‌الله با عنوان "تا انقلاب مهدی" منتشر شد

نهمین شماره هفته‌نامه خط حزب‌الله به همراه ویژه نامه اربعین منتشر شد.
در این شماره با توجه به محتوا و حواشی دیدارهای هفته اخیر رهبر معظم انقلاب گزارشی از نشانه های "تغییر و تبدیل در نظم مستقر حاکم قبلی دنیا" به همراه یادداشتی درباره شکست ناپذیر بودن فرهنگ بسیجی از نگاه فرمانده معظم کل قوا آمده است.
ویژه نامه اربعین نیز در دو صفحه جهت تکثیر در مسیر راهپیمایی اربعین حسینی به سوی کربلای معلی در اختیار علاقمندان و زائران حسینی قرار گرفته است. در ویژه نامه اینفوگرافیکی از وضعیت منطقه به خصوص عراق و سوریه در نگاه رهبر انقلاب اسلامی درج شده است.

نسخه‌ی PDF نشریه در سه نسخه‌ی تابلو اعلانات، A4 جهت مطالعه و A3 و هم چنین نسخه PDF ویژه نامه اربعین در سایزA4 برای چاپ و تکثیر بر روی سایت KHAMENEI.IR قرار گرفته و عموم امت حزب‌الله می‌توانند آن را چاپ و در محافل انقلابی، نمازهای جمعه، هیئت‌های مذهبی و پایگاه‌های بسیج توزیع کنند. همچنین برای دسترسی به آرشیو نشریه می‌توانید به اینجامراجعه کنید.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/weekly/files/34//page_1.jpg
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد
خط

خط

 

هفتمین شماره نشریه جامعه مومن و انقلابی؛

 

خط حزب‌الله با بررسی «نقشه آندلسی» به روز شد

 

 

 

 

 

هفتمین شماره هفته‌نامه خط حزب‌الله با روایتی اختصاصی از بیانات هشدارگونه و انتقادی رهبر معظم انقلاب در یکی از جلسات درس خارج‌فقه در خصوص روش استفاده کشورمان از نفت منتشر شد. در این شماره هم چنین در گزارشی با استناد به بیانات رهبر انقلاب درخصوص وقایع تاریخی آندلس و فروپاشی شوروی، نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به برنامه بلندمدت دشمن برای تغییر «باورهای» ملت مسلمان ایران بررسی شده است. سخن هفته این شماره خط حزب‌الله، با توجه به دیدارهای اخیر رهبر معظم انقلاب با جامعه علمی کشور، به نگرانی ایشان درخصوص کاهش سرعت رشد علمی کشور و هشدارهای مکرر معظم‌له در این باره پرداخته است. تصویر ویژه‌ای از شهید حسن طهرانی‌مقدم در کنار رهبر معظم انقلاب و هم چنین روایت کوتاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از زندگی مرحوم علامه طباطبایی از دیگر بخش‌های این شماره خط حزب الله است.

 

نسخه‌ی PDF نشریه در دو نسخه‌ی A4 جهت مطالعه و A3 برای چاپ و تکثیر بر روی سایت KHAMENEI.IR قرار گرفته و عموم امت حزب‌الله می‌توانند آن را چاپ و در محافل انقلابی، نمازهای جمعه، هیئت‌های مذهبی و پایگاه‌های بسیج توزیع کنند. همچنین برای دسترسی به آرشیو نشریه می‌توانید به اینجا مراجعه کنید.

دانلود از khamenei.ir

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد
باز از سینه دلم

باز از سینه دلم

مداحی زیبای حاج مهدی سلحشور (باز از سینه دلم)(اصلی)

  • مداحی معروف و زیبا باز از سینه دلم(اصلی و قدیمی) حاج مهدی سلحشور
  • سلحشور(باز از سینه).mp3
  • 2.37 مگابایت
  • 6 دقیقه 30 ثانیه
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد
اشک‌های دروغین شیطان بزرگ

اشک‌های دروغین شیطان بزرگ

۴تیرماه ۹۴ (۱۵ جولای ۲۰۱۵)، وندی شرمن در جمع خبرنگاران درباره‌ی یکی از جلسات بین تیم ایرانی و سایر اعضای ۵+۱ سخن گفت. وی در این جلسه که با بغض آغاز کرد، جزئیاتی از گفت‌وگوهایی که در مذاکرات هسته‌ای در خصوص مذموم بودن جنگ رد و بدل شده بود را بازگو کرد. شرمن بخشی از این جلسه را این‌گونه روایت می‌کند:

«در جلسه‌ی نهایی عمومی که رسانه‌ها بیرون از اتاق بودند، هر یک از اعضای ۱+۵ گروه ایالات متحده، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین، آلمان و ایران اظهارنظر یا بیانیه‌ای در مورد آنچه برایشان معنی می‌داد را بیان می‌کردند. همه اظهارات وزرا  [از جمله وزیرخارجه‌ی ایران] محمدجواد [ظریف] بسیار با تحرک و جنب و جوش بود، چراکه آن جلسه خصوصی بود و هر یک از وزرا درباره‌ی این صحبت می‌کردند که توافق برای آن‌ها چه معنایی دارد. کری آخرین فردی بود که صحبت کرد. او در پایان سخنان خود گفت: «وقتی من ۲۲ سال سن داشتم، به جنگ رفتم.»

 

شرمن این جمله را در حالی‌که بغض داشت بازگو می‌کرد. او ادامه داد: اگرچه «او [کری] نمی‌تواند جملات را به خاطر آورد» اما «همه به‌طور کامل مجذوب [جملات کری] می‌شوند.» کری خودش را جمع‌وجور کرد و ادامه داد: «من به جنگ [ویتنام] رفتم و آن [جنگ] برای من روشن کرد که من دیگر تمایلی ندارم وارد جنگ دیگری بشوم. تمامی این گفت‌وگوها یا مذاکرات برای این بود تا سعی کنیم این موضوعات را از طریق دیپلماسی و ابزار صلح‌آمیز [نه جنگ] حل‌وفصل کنیم.»

 

آن [لحظه] چنان لحظه‌‌ی تحریک‌کننده و تأثیرگذاری بود که همه در آن اتاق او را تشویق و تحسین کردند [و دست زدند]. اشک در چشمان همه جمع شده بود.»۱

 

تیم آمریکایی مذاکره‌کننده و دموکرات‌های ساکن کاخ سفید در حالی با اشک و گریه از جنگ ویتنام سخن می‌گویند که حتی در طول همین مذاکرات هسته‌ای با ایران، بارها و بارها علیه ایران از «گزینه‌ی نظامی روی میز» سخن گفته‌اند.

 

 

این البته اولین بار و یقیناً آخرین باری نیست که مقامات آمریکایی، ژست‌های انسان‌دوستانه به خود می‌گیرند و خود را ناراحت از سرنوشت انسان‌ها و کشتارشان در جنگ‌ها نشان می‌دهند. اما تیم آمریکایی مذاکره‌کننده و دموکرات‌های ساکن کاخ سفید در حالی با اشک و گریه از جنگ ویتنام سخن می‌گویند که حتی در طول همین مذاکرات هسته‌ای با ایران، بارها و بارها علیه ایران از «گزینه‌ی نظامی روی میز» سخن گفته‌اند. در ۲۸ آوریل ۲۰۱۵، برابر با ۹ اردیبهشت ماه ۹۴، جان کری، در اقدامی نامتعارف، از گزینه‌ی نظامی علیه ایران صحبت کرد و گفت: «اگر دیدیم که آن‌ها به سمت آن (سلاح هسته‌ای) حرکت می‌کنند، آنگاه ما قادر خواهیم بود به اول بازگردیم و تحریم‌ها را اگر خواستیم باز گردانیم یا فورا به دنبال گزینه‌ی نظامی برویم.»۲

 

همچنین در ۱۱ اگوست ۲۰۱۵ برابر ۲۰ مرداد ۱۳۹۴، وی در مصاحبه با خبرگزاری رویترز گفت: «آمریکا همچنان گزینه‌ی اقدام نظامی  درباره‌ی مسئله‌ی هسته ای ایران را روی میز دارد و باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا اگر مجبور باشد از گزینه‌ی اقدام نظامی استفاده خواهد کرد.»۳

 

حمله‌ی نظامی یا حمایت آنان از کشتارها صدها هزار نفر در کشورهایی چون فلسطین و افغانستان و لبنان و پاکستان و یمن و... نیز موضوعی است که هیچگاه از صفحه‌ی تاریخ جهان پاک نخواهد شد. همین وزیرخارجه‌ی آمریکا که در این جلسه اشک تمساح ریخته و پز حقوق‌بشردوستانه گرفته است، کسی است که در تاریخ ۲۱ اگوست ۲۰۱۵، یعنی همان زمان که در گفت‌وگوهای هسته‌ای در شهر «لوزان» سوئیس بود، با شرکای منطقه‌ای خود در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس گفت‌وگوی تلفنی کرده و با وزرای خارجه‌ی کشورهای عربستان، امارات، کویت، بحرین و عمان از حملات هوایی آل‌سعود به یمن حمایت کرده است.۴

 

جدول زیر تنها بخشی از جنایات و کشتار انسان‌ها توسط ارتش آمریکا را نشان می‌دهد که این البته جدای از کشتارهایی است که آمریکا به‌صورت غیرمستقیم (مانند فلسطین) در آن نقش داشته است. جنایاتی که پرده از نقاب تزویر و اشک دروغین شیطان بزرگ بر می‌دارد.

 

کشور علت منازعه شروع بحران نقش آمریکا کشته‌شده‌های غیرنظامی میزان مجروحین تعداد کشته‌های آمریکایی میزان مجروحین آمریکایی نتیجه‌ی جنگ

افغانستان از بین بردن تروریسم/ برقراری ثبات / ایجاد امنیت /آموزش برای مدارس/ پیشرفت و اقتصاد بهتر افغانستان ۲۰۰۱ عامل شکل‌دهنده‌ی به یک ائتلاف بین‌المللی برای حمله نزدیک به ۳۰ هزار نفر ۵۰ هزار نفر ۲۲۱۶ ۱۹۹۵۰ گسترش تروریسم/ عدم امنیت/ تولید ۴۰ برابری مواد مخدر از ۲۰۰ تن به ۸ هزار تن در سال/ انزجار افغان‌ها از آمریکا: نظرسنجی مؤسسه‌ی کونراد ادنایر: ۶۰ درصد افغان‌ها آمریکا را اشغالگر می‌دانند

عراق از بین بردن تسلیحات کشتارجمعی/ جنگ علیه تروریسم/ تهدید کشورهای همسایه از طرف عراق/ آزادی مردم عراق و اعطای دموکراسی ۲۰۰۳ حمله‌ی یکجانبه بدون تشکیل ائتلاف و بدون مجوز سازمان ملل ۱۱۳۱۲۵ - ۴۰۷۶ ۳۱۹۳۵ افول قدرت بین‌المللی آمریکا نزد افکار عمومی/ تلفات انسانی و اقتصادی فراوان برای این کشور/ مخالفت‌های داخلی

سوریه ناآرامی‌های داخلی ۲۰۱۱ حمایت از گروه‌های معارض ۱۲۶ هزار نفر - - - ایجاد ناامنی/ شکل‌گیری تروریسم بین‌المللی/ افزایش آوارگان

لیبی نقض قطعنامه‌ی ۱۹۷۳ شورای امنیت توسط دولت قذافی به‌منظور برقراری آتش‌بس ۲۰۰۱ عامل تشکیل ائتلاف بین‌المللی در لیبی ۵ تا ۷ هزار - - - گسترش ناامنی/ گسترش تروریسم بین‌المللی/ دولت شکست‌خورده/ افزایش آوارگان

 

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

۱. http://www.cnsnews.com/news/article/patrick-goodenough/kerry-recalled-his-war-experience-end-iran-talks-everyone-had-tears

۲. https://www.bostonglobe.com/opinion/۲۰۱۵/۰۴/۲۸/john-kerry-reality-check-iran-nuclear-talks/OxeXEhehIbQF۱UKHT۱nXLP/story.html

۳. http://www.state.gov/secretary/remarks/۲۰۱۵/۰۸/۲۴۵۹۳۵.htm

۴. http://english.farsnews.com/newstext.aspx?nn=۱۳۹۴۰۱۰۷۰۰۰۱۱۴

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد

فاجعه منا و دفاع از اسرائیل و پهلوی؟!

پرسش. یاد محمد رضا شاه خائن افتادم که وقتی دولت عربستان یه حاجی ایرانی را کشت اول سفیر عربستان رو احضار کرد بعد به شاپور غلامرضا دستور داد چنان کشیده ای بهش زد که به گفته شاهدان سفیر عربستان از شدت ضربه به زمین خورد بعد به مدت چهار سال حج رو ممنوع کرد و تا عذرخواهی رسمی دولت عربستان و دریافت خسارت کامل و پادر میانی دولتهای دیگه کوتاه اومد ولی حالا به یمن عزت جمهوری اسلامی زنهامونا تو عربستان میدزدن و به پسرامون تجاوز میکنن و ما فقط از رافت اسلامی و برادری دینی حرف می زنیم و وقتی هواپیماهامونا راه نمیدن و دکل رو سرمون خراب میکنن دیگه خیلی که گندش در میاد و مثل حکومتای دیکتاتوری هزار سال پیش برا هوس گردش یه شازده سعودی صد تا صدتا مردممون زیر دست و پا خفه میشن به جای سیلی زدن و انتقام گرفتن تازه یادمون میافته که تو کشور خودمون عزای عمومی اعلام کنیم و تو سر خودمون بزنیم روحت شاد شاهنشاه نیستی ببینی از این همه عزت داریم خفه میشیم چرا نمیگیم مرگ بر عربستان چطور می گیم مرگ بر اسراییل در حالیکه عراقی ها نزدیک یک میلیون ایرانی را کشته و معیوب کردند تو 8 سال جنگ تحمیلی!!! چرا میگیم مرگ بر اسراییل وقتی که عربستان تو سال 67 نزدیک به 500 زائر بیگناه ایرانی رو به خاک و خون کشیدند در مکه!!! .....

 

با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز.با توجه به اینکه در متن ارسالی شما پرسشگر ارجمند، شبهات متعددی مطرح گردیده است به ترتیب در چند گام به بیان نکاتی در پاسخ به این شبهات می پردازیم:

 

گام نخست: تحلیل عملکرد نظام اسلامی در برخورد با فاجعه ی منا

نقطه ی ثقل و هدفگیری متن فوق در ابتدا، بر تخطئه ی نوع برخورد جمهوری اسلامی ایران با دولت سعودی در فاجعه ی منا و مقایسه ی آن با عملکرد محمد رضا پهلوی در برخورد با این دولت در جریان اعدام یک ایرانی در عربستان می باشد که نویسندگان این متن با قلم پردازی پیرامون این دو واقعه نتیجه گرفته اند که عزت و اقتدار کشور ایران در دوران جمهوری اسلامی قابل مقایسه با دوران پهلوی نبوده و ایران در این دوره از جهت شاخصه های عزتمندی در افول قرار دارد.

برای تحلیل این مقایسه لازم است ابتدا به بازخوانی جریان برخورد رژیم پهلوی با عربستان در ماجرای مذکور بپردازیم. ماجرایی که در متن فوق به صورت کاملا اجمالی گفته شده و بدون اشاره به جزئیات از کنار آن رد شده است.

«در سال 1322ه.ش ماجرایی روی داد که منجر به قطع رابطه سیاسی بین دو کشور ایران و عربستان شد .موضوع مهم در این سالها قطع روابط با عربستان به دلیل اعدام یک زائر ایرانی بود که عربستان بر درست بودن آن اصرار داشت . این زائر که ابوطالب یزدی نام داشت در گرما گرم طواف دچار مشکل مزاجی می شود و استفراغ می کند ،ماموران سعودی بر طبق تصورات آن زمان پیرامون اعتقادات تشیع، او رابه بی احترامی به خانه خدا – خوردن نجاست و قی کردن عمدی در خانه ی خدا برای نجس کردن آن - متهم می کنند و نزد قاضی شرع می برند ، قاضی نیز حکم به اعدام او می دهد و ابوطالب همان دم گردن زده می شود .این حادثه باعث قطع روابط از سال 1322 تا 1327 می شود شاه عربستان در سال 1327ه.ش با ارسال نامه ای به دولت ایران خواستار از سرگیری روابط شد و با موافقت شاه ایران روابط بین دو کشور دوباره برقرار شد و اعزام زایرین ایرانی به عربستان نیز قانونی گردید.

در سال 1332ه.ش محمدرضا شاه نشان پهلوی و حمایل آن را به پادشاه عربستان سعود بن عبدالعزیز که به جای پدر خود به حکومت نشسته بود و اعطای نشان درجه یک تاج را به فیصل بن عبدالعزیز ولیعهد عربستان، اعطا نمود و از طرف دیگر شاه سعودی در سال 1335ه.ش به ایران مسافرت کرد و بر توسعه روابط بین دو کشور تاکید نمود. این رابطه بین دو کشور تا انتهای حکومت پهلوی برقرار بود و دو کشور به خاطر مسائل نفت به برقراری روابط حسنه تاکید داشتند»

(مقاله ی روابط ایران و عربستان در دوره پهلوی مندرج در سایت پژوهه قابل دسترسی در صفحه ی اینترنتی http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=43606 )

با توجه به این توضیح ، مشخص می گردد:

اولا مقایسه ی این دو ماجرا اشتباه می باشد. زیرا در ماجرای دوران پهلوی یک حاجی ایرانی به اتهامی واهی در ملاء عام گردن زده می شود ولی در ماجرای فاجعه ی منا به دلایلی که هنوز روشن نگردیده چندین هزار حاجی از ملیت های مختلف به علت ازدحام بیش از حد در منا جان باخته اند. علل این فاجعه ی عظیم می بایست هر چه سریعتر روشن گردد اما در این جریان نه کسی اعدام گردیده و نه حکم ناروایی داده شده است . ماجرای مصیبت باری رخ داده که به جهت سوء تدبیر یا مسائل مشابه نه تنها جان صدها ایرانی بلکه جان هزاران مسلمان بیگناه گرفته شده است و دولت سعودی باید پاسخگوی علت وقوع این جریان باشد. اما در هر صورت این ماجرا با جریان اعدام فرد مذکور در در آن دوران تفاوتی ماهوی دارد و هر کدام از این دو، عکس العمل خاص خود را می طلبد.

ثانیا در تاریخ حرفی از عذرخواهی رسمی عربستان نقل نشده بلکه آنچه بر طبق اسناد، موجود می باشد، درخواست پادشاه عربستان برای از سر گیری روابط در نامه ای رسمی و پاسخ مثبت محمد رضا پهلوی به این درخواست می باشد.

ثالثا ماجرای مذکور درباره ی کشیده ی شاپور غلامرضا هم بدون هیچ مستند و مدرکی می باشد. و جالب اینکه در چند متن مشابه با همین موضوع روابط ایران و عربستان نقش پررنگی برای شاپور غلامرضا مطرح گردیده که همگی آنها بدون سند و مدرک معتبری نقل گردیده است و جالب تر اینکه در همه ی آنها - که هر کدام مربوط به ماجرایی جداگانه در روابط ایران و عربستان می باشد - شاپور غلامرضا، سیلی محکمی به گوش سفیر یا کنسول یا سرکنسول عربستان نواخته گویا وی مسوول کشیده زدن به دیپلمات های عربستان در دربار بوده است. به عنوان مثال در موردی از کشیده زدن شاپور بر صورت سرکنسول عربستان در سال 1338 و به دنبال کشیده زدن یک شرطه ی عربستانی بر صورت یک زایر ایرانی در فرودگاه جده سخن رفته است در حالی که در آن سال نه شاپور غلامرضا زنده بوده و نه اصلا فرودگاهی در جده وجود داشته و نه سرکنسولی از عربستان در تهران سکونت داشته است. (برای کسب اطلاعات بیشتر به صفحه ی اینترنتی ذیل مراجعه نمایید http://shayeaat.ir/post/222span> )

رابعا ارتباط تنگاتنگ و رو به رشد و روابط حسنه ی شاه ایران با پادشاه عربستان در سال های بعد تا دوران پیروزی انقلاب اسلامی، حاکی از اشتراک منافع این دو نظام پادشاهی در چپاول دارایی های ملت هایشان می باشد. استقبال گرم محمد رضا پهلوی از ارتباط با عربستان در سال های بعد انگیزه و قصد وی از قطع ارتباط با این کشور در جریان مذکور را نیز زیر سوال می برد.

و نهایت اینکه آنانی که حسرت عزت ایران در دوران پهلوی را می خورند بهتر است برای سنجش عزت ایران در دوران پهلوی چند خاطره ی تاریخی ملت ایران را هر روزه با خود مرور نمایند که به دو مورد از آنان در ذیل اشاره می گردد:o:p>

یک. ماجرای جدایی بحرین از خاک ایران

در سال 1336ه.ش مجلس شورای ملی ایران ، طرح الحاق بحرین به کشور به عنوان استان چهاردم را تصویب کرد[ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص 411] و ایران بر حاکمیت خود بر این جزیره تاکید نمود.

در همان زمان در ایران شایعه ای قوت گرفت که در آن دولت عربستان در صدد تاسیس اتحادیه ای است که در آن بحرین نیز به عنوان کشوری مستقل شرکت دارد. نخست وزیر وقت ایران منوچهر اقبال در جواب یکی از نمایندگان مجلس درباره این شایعه گفت: «ما روابط سیاسی خود را با هر دولتی که سعی می کند پیمانی با بحرین ببندد تا ابد قطع خواهیم نمود. چه این گونه اقدامات را روشی خصمانه نسبت به خود شناخته و تجاوزی علیه حق حاکمیت خویش می دانیم و تا آخرین قطره خون خود با آن مبارزه خواهیم کرد.[ گزیده اسناد خلیج فارس، ج3 ، ص174، سند شماره 45 و ص180، سند شماره 47 و ص 184، سند شماره 47 و ص 180، سند شماره 47]» اما به نظر می رسد این گفتارها و مطالب از حد شعار خارج نشد؛ زیرا در همان سال دولت عربستان با حاکم بحرین موافقت نامه ای را در مورد اکتشاف و بهره برداری از منابع نفت خلیج فارس امضاء نمود. ولی علی رغم اعتراض وزارت خارجه و تهدید عربستان؛[ گزیده اسناد خلیج فارس، ج3، ص 195، سند شماره 54] هیچ گاه این اعتراضات و شعارها به قطع رابطه با عربستان منجر نشد.

همچنین در سال 1347ه.ش پادشاه عربستان از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال نمود. محمدرضا شاه پهلوی در اعتراض به این استقبال، سفر خود را به عربستان سعودی لغو نمود؛[ زندفر، فریدون، ایران و جهانی پرتلاطم خاطراتی از دوران خدمت در وزارت امور خارجه، تهران، نشر شیرازه، چاپ اول، 1379، ص [63  ولی این اعتراض نیز به جایی نرسید و پس از طی مذاکراتی که به امضای موافقت نامه نیز انجامید، شاه ایران در آبان همان سال به طور رسمی از عربستان سعودی دیدن کرد[ زندفر، فریدون، پیشین، ص 65[.

به هر صورت دولت ایران پس از مدتی به خاطر ترس از آمریکا و انگلیس ، ادعای خود را راجع به مالکیت بحرین مسکوت گذاشت و شاه ایران در توجیه کار خود گفت: «اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن می گویند. به لحاظ اقتصادی مجمع الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند. زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتیژیکی و سوق الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارند. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست» [ گفتگو با مشاهیر ایرانی مهدی آذر امیرخسرو افشار صادق امیرعزیزی علی ایزدی، تدوین دانشگاه هاروارد،بی جا، بی تا، مصاحبه با امیرخسرو افشار، بخش سوم، ص 18و 19[.»

پس از مدتی نماینده ایران در سازمان ملل متحد نیز بر گزارش سازمان ملل متحد مبنی بر استقلال بحرین صحه گذاشت و از آن حمایت نمود و بحرین به طور رسمی از ایران جدا شد [علم، اسدالله، گفتگوهای من با شاه خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم، تهران، نشر طرح نو، چاپ اول، 1379[.

حال مدعیان عزتمندی ایران در دوران منحوس پهلوی پاسخ دهند که اجازه دادن به سلطه ی خاندان کثیف و ننگینی چون آل خلیفه با گرایشات وهابی و سلفی بر جان و مال و ناموس مردم مظلوم و مسلمان شیعی بحرین چگونه با عزتمندی ملت ایران سازگار است؟ آیا محمد رضا پهلوی تا این حد از درک و شعور بی بهره بوده است که صرف تکلم بیشتر ساکنان بحرین به زبان عربی را توجیه کننده ی جدایی آنجا از تمامیت ارضی ایران می دانست؟ پس با این توجیه تمامی مناطق آذری زبان اعم از آذربایجان شرقی غربی و اردبیل و زنجان نیز می بایست از ایران جدا می شدند.

هزینه ی این بذل و بخشش پهلوی را می بایست این روز ها و این سال ها مردم آزادی خواه بحرین با ریخته شدن خونشان در خیابان ها و زندان های بحرین پس دهند.

دو. کاپیتولاسیون آمریکایی

مدعیان عزتمندی ملت مسلمان ایران بهتر است صفحاتی از تاریخ پهلوی را که مربوط به ماجرای کاپیتولاسیون می شود را مروری دوباره نمایند.

شاید بهتر باشد قبل از هر سخنی ابتدا به صورت اجمالی مفهوم و معنای کاپیتولاسیون را بررسی نماییم. واژه کاپیتولاسیون (Capitulation) از ریشه (capitulate) گرفته شده که به معناى «شرط‌ گذاشتن»‌ برای‌ سازش‌ و تسلیم، واگذاری‌ یک‌ منطقة‌ جنگی‌ یا تسلیم‌ بخشی‌ از نیروی‌ نظامی‌ به‌ دشمن‌ می‌باشد. و برقراردادهایی اطلاق می‌‌شود که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود می‌شوند و آن قوانین توسط کنسول آن دولت در محل اجرا می‌شود. در واقع می‌توان کاپیتولاسیون را معاهده‌ای دانست که به موجب آن بیگانگان حق هرگونه اقدامی در کشور دیگر را برای خود تحصیل می‌کنند و از حقوق و مزایای اختصاصی در زمینه‌های قضایی بهره‌مند می‌‌شوند. به همین جهت در زبان فارسی از کاپیتولاسیون به نام‌های «امتیاز قضائی» یا «حق قضاوت کنسولی» نیز یاد شده است.  (فرهنگ سیاسی، داریوش آشوری، ج3، ص 134).

اصل و اساس قانون کاپیتولاسیون عبارت است از اینکه؛ اگر اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مرتکب جرمی شوند ، دولتی که جرم در خاک آن رخ داده است حق رسیدگی قضایی نداشته و باید مجرم را تسلیم دولت متبوع خود کند تا جرم وی در آنجا مورد بررسی قرار گیرد

قانون کاپیتولاسیون بیان می دارد که اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود می‌شوند و دولت کشور محل اقامت حق رسیدگی قضایی به جرائم صورت گرفته توسط تبعه ی کشور دیگر را نداشته و اگر این تبعه در کشور محل اقامت مرتکب جرمی شود ، باید در کشور متبوع خود مجازات شود.

سوگمندانه باید عرض نماییم شاه عزتمند و عزتمدار !!!! پهلوی با کمال سخاوت و در راستای عزت بخشی به ملت ایران ، به تمام آمریکایی های حاضر در ایران اعم از سفیر و کاردار و کنسول و مستشار و آشپز و خدمه و تمام متعلقات آنان حق قضاوت کنسولی عطا کرد.

به عبارتی بسیار ساده کاپیتولاسیون یعنی اینکه اگر یک خدمه ی آمریکایی بزرگترین شخصیت های علمی، فرهنگی، مذهبی و یا سیاسی کشور را بکشد، نظام قضایی ایران حق رسیدگی را ندارد. چنین مساله ای مغابرت صد در صدی با عزت یک ملت دارد. عزت ملت ایران اینگونه توسط شاه عزتمندش محمد رضا پهلویچنین پاس نگهداشته می شد.

اشاره به یک نکته در این میان خالی از لطف نیست. در ماجرا ی کاپیتولاسیون تنها حنجره ای که خیانت به این مملکت و ملت را فریاد کشید، حنجره امام خمینی و روحانیت بود. مخالفت امام خمینی ( رضوان الله تعالی علیه) و روحانیت متعهد با قانون ننگین کاپیتولاسیون در زمان رژیم طاغوت یکی از برجسته ترین و چشم گیر ترین تابلو های استعمار ستیزی ملت ایران و روحانیت و در راس آنان امام خمینی می باشد که تا ابد در صفحات تاریخ ایران خواهد درخشید.

مروری بر عملکرد نظام جمهوری اسلامی در قبال فاجعه ی منا

اما در این میان مروری بر نوع برخورد جمهوری اسلامی با فاجعه ی منا لازم به نظر می رسد. جمهوری اسلامی از اولین ساعات و دقایق انتشار خبر، با پوشش خبری وسیع و گسترده ی خود نقش منحصر به فردی در رساندن خبر عمق این فاجعه به سرتاسر جهان و ایجاد حساسیت به این فاجعه حتی در کشور های غیر مسلمان ایفا نمود. از اولین روز این حادثه، مقامات جمهوری اسلامی به انحاء مختلف نسبت به ابراز ناراحتی و اعتراض خود به مقامات سعودی اقدام نمودند. پیام مهم رهبر معظم انقلاب، و سخنرانی های متعدد ایشان در اعتراض به این واقعه و موضع گیری های قاطع همه ی مسوولین قوا در برابر این فاجعه، پیگیری های دیپلماتیک از طریق مجاری قانونی و بین المللی، طرح مساله به صورت وسیع در سازمان ملل با توجه به حضور رئیس جمهور محترم در مقر سازمان ملل و در دیدار با روسای کشور ها و در سخنرانی مجمع عمومی، اعزام هیئتی بلند پایه برای رسیدگی به این مساله به عربستان سعودی، پیگیری های اساسی و اجبار عربستان سعودی به همکاری با ماموران جمهوری اسلامی برای شناسایی و بازگشت اجساد قربانیان این فاجعه، تاکید بر لزوم تشکیل هر چه سریع گروهی حقیقت یاب متشکل از کشور های اسلامی داغدیده و به ویژه جمهوری اسلامی ایران برای بررسی علت وقوع فاجعه، و از همه مهم تر بیانات اقتدار آمیز و صریح و محکم رهبری معظم انقلاب و تهدید عربستان به عکس العمل سخت و خشن جمهوری اسلامی در صورت همکاری نکردن در بازگشت اجساد و بی احترامی به حجاج ایرانی حاضر در مکه و مدینه بخشی از عکس العمل جمهوری اسلامی به این مساله بوده است. و همین عملکرد بود که رژیم دیکتاتور و گستاخ و بی بهره ی از شعور دیپلماتیک عربستان را به انقیاد در برابر خواسته های جمهوری اسلامی وادار نمود به نحوی که علی رغم ممانعت شدید این رژیم از بازرسی سردخانه ها و مراکز درمانی و قصد وی در بازنگرداندن اجساد قربانیان، جمهوری اسلامی توانست نسبت به شناسایی و تحویل و بازگرداندن اجساد قربانیان ایرانی و هم چنین بازرسی سرد خانه ها و مراکز درمانی اقدام نماید.o:p>

متاسفانه متن فوق با بهره گیری از شیوه های ناصحیح و زشت شانتاژ خبری و شارلاتانیسم رسانه ای، بدون اشاره به این اقدامات، عکس العمل جمهوری اسلامی را در اعلام عزای عمومی خلاصه نموده است. صرف همین عدم اشاره به اقدامات نظام اسلامی در این متن، انسان را به یقین می رساند که نویسندگان متن فوق نه تنها به فکر مصالح ایران و ایرانی نبوده اند بلکه در صددند از آب گل آلود ماهی گرفته و این فاجعه را به محلی برای کاسبی تبدیل کنند.

نکته ی جالب اینجاست که بعد از اقدامات صریح و بی پرده و مقتدرانه ی جمهوری اسلامی ، کشور های مسلمان یکی پس از دیگری اعتراضات خود را به این فاجعه و سوء مدیریت سعودی در بروز این واقعه و هم چنین عمق و وسعت آن بیان نمودند. و در مواردی حتی خود به نقش ایران در ایجاد بستری برای ÷یگیری خواسته ها اعتراف نمودند.

گام دوم: متن فوق در کنار بهره برداری منفی از فاجعه ی منا و کاسبی از این اتفاق دردآور، اقدام به نشر مطالبی پیرامون انتقاد به برخی مواضع رسمی و سیاست های نظام اسلامی در قبال برخی مسائل منطقه ای و بین المللی نموده است که به اجمال به برخی از آنها اشاره و نکاتی را در این باره متذکر می گردیم.

ییک. چرایی گفتن مرگ بر اسرائیل و چرایی نگفتن مرگ بر عربستان

یکی از مولفه های مهم و حیاتی در روند تکامل و تعالی هر ملتی ، دشمن شناسی ان ملت می باشد . به عبارت دیگر ، به هر میزان که یک ملت در امر دشمن شناسی موفق باشد و بتواند در هر برهه ی تاریخی ، دشمن اصلی خویش را شناسایی کرده و متناسب با ان برنامه ریزی و مقابله کند ، به همان مقدار در ادامه حیات و خلق تمدن بومی خویش موفق تر خواهد بود .

جمهوری اسلامی ایران و ملت مسلمان ایران از ابتدای پیروزی انقلاب و بلکه قبل از آن در شناخت دشمن اصلی خویش اشتباه نکرده است. وجه تسمیه ی آمریکا به شیطان بزرگ و اسرائیل به غده ی سرطانی از سوی امام راحل عظیم الشان نیز همین مطلب بوده است.o:p>

در حال حاضر دشمن اصلی و اساسی نظام اسلامی و به تعبیر صحیح تر امت اسلامی آمریکا و اسرائیل می باشند. تمامی دولت های فاسد در ممالک اسلامی توسط دست نشانده هایی از آمریکا در قالب استعمار نو و فرانو بر سر کار بوده و به چپاول ممالک آنان مشغولند. عربستان یا هر کشور حقیر دیگری تنها مجری دستورات رسمی و غیر رسمی نظام سلطه بوده و تمامی حرکات و سکنات وی دقیقا در راستای منافع سلطه گران تعریف می گردد.

ببنابراین علت مرگ بر آمریکا و اسرائیل، نقش بی همتای آنان در فتنه گری و جنگ افروزی و القای تفرقه در جهان اسلام می باشد. با این توضیح رفتن به سراغ کشورهایی مانند عربستان و رها کردن آمریکا و اسرائیل، دقیقا همان حرکت در نقشه و پازلی است که دشمن برایمان طراحی کرده و چیده است.

دو. در ارتباط با کشتار حجاج ایرانی در جریان برائت از مشرکین نیز باید عرض نماییم: اولا این فاجعه در سال 66 به وقوع پیوسته و نه 67. ثانیا آمار شهدای این واقعه ی خونبار، حدود 400 شهید بوده است. ثالثا جمهوری اسلامی ایران در جریان مذکور موضع گیری خیلی صریح و محکمی داشت. اول اینکه ارتباطات خود با کشور سعودی و از جمله حج را تا چند سال متوقف نمود. ثانیا با تشکیل کنفرانس های بین المللی در همان سال موج رسانه ای قوی ای را در لزوم تفویض اداره ی حرمین شریفین به گروهی از کشور های اسلامی ایجاد نمود.

سه. چرایی ارتباط ایران با ملت عراق علی رغم جنگ هشت ساله ی ایران و عراق

شروع کننده و ادامه دهنده ی جنگ تحمیلی علیه نظام جمهوری اسلامی و ملت مسلمان و شیعه ی ایران، نه ملت عراق بلکه حزب بعث و شخص صدام حسین معدوم بوده است. وی به علل گوناگونی از جمله حس جاه طلبی و علاقه به تسلط بر منابع نفتی ایران، جلوگیری از گسترش عقاید انقلابی و صدور انقلاب اسلامی ایران به عراق، رسیدن به مقام رهبری اعراب در خاورمیانه و .... اقدام به شروع جنگ تحمیلی نمود و در این راه بسیاری از ملت مسلمان عراق را نیز به اجبار وادار به جنگ نمود. و این جنگ، نه جنگ مردم شیعه ی عراق، بلکه جنگی بود که شعله آن توسط صدام حسین و حزب بعث روشن شد و به مدت 8 سال به طول کشید.o:p>

صدام حسین با توجه به روحیه ی دیکتاتورگری خود، مردم و ملت مسلمان و شیعه ی عراق را به اجبار به جبهه های جنگی اعزام می نمود و هرگونه سرپیچی از دستور اعزام به مناطق جنگی ، عواقب غیر قابل انتظاری را به دنبال داشت.

سلمان‌ الحسینی سردبیر نشریه عراقی العداله است که در زمان جنگ تحمیلی هشت ساله در عراق بوده است. وی در مصاحبه ای با یکی از نشریات داشته است دراین باره چنین می گوید:

« امتداد: آیا درست است که صدام بسیاری از شیعیان عراق را نیز به جنگ علیه برادران شیعه در ایران وادار کرد؟

االحسینی: کاملاً. این کار از طریق ارتش ملی و دعوت‌های اجباری به جنگ صورت می‌گرفت و بسیاری از کسانی که سن‌شان برای حضور در جنگ مناسب بود، به این کار وادار شدند. هر کس هم که حاضر به این کار نمی‌شد و توسط ارتش بعثی شناسایی می‌شد، او را می‌کشتند یا مثلاً او را از کوه به پایین پرت می‌کردند.» (ماهنامه امتداد، شماره 46، آبان 1388 ص 38 )

چهار. شرکت فلسطینیان به نفع عراق در جنگ تحمیلی با ایران

با توجه به وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور فلسطین در زمان پیروزی انقلاب اسلامی و بی بهره بودن این کشور از نظام سیاسی،اساسا نمیتوان یک واحد سیاسی به نام فلسطین را در نظر گرفت که دارای تشکیلات منسجمی بوده و دارای مواضع ودیدگاه های خاصی باشد. بلکه در آن دوره ی تاریخی به علت فوق، تنها گروه های فلسطینی ای وجود داشتند که در عرصه ی مبارزه علیه رژیم اشغالگر فلسطین – رژیم جعلی اسرائیل – فعالیت داشتند و به عنوان نماینده هایی از سوی فلسطینیان تلقی می شدند. پس بنابراین اولا فلسطین – به واسطه تشکیل رژیم صهیونیستی – از بین رفته و به عنوان یک واحد سیاسی در آن دوره ی تاریخی وجود نداشته است. و ثانیا و در نتیجه نمیتوان دیدگاه ها و مواضع افراد و گروه های فلسطینی فوق الذکر را به کل فلسطینیان نسبت داد.

در آن مقطع تاریخی ، فلسطین از هیچ نظام سیاسی ای برخوردار نبوده است که بتوان آن را نماد و نماینده ی ملت فلسطین قلمداد نمود و مواضع آن را به عنوان مواضع دولت و ملت فلسطین قلمداد نمود. به همین جهت ناچار به بررسی مواضع گروه های فلسطینی درباره ی حمایت از عراق می پردازیم.

سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) : شاید بتوان در مقطع زمانی مذکور در سوال، سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) را اصلی ترین و اساسی ترین سازمان موجود بین گروه های فلسطینی دانست. این گروه در سال 1974 از سوی سازمان ملل متحد به عنوان نمایندة مردم فلسطین به رسمیت شناخته شد البته لازم به تذکر است که گروه های مبارز دیگری نیز در آن زمان در فلسطین وجود داشتند اما این گروه به خاطر اینکه از کادر بیشتر و رهبری فراگیرتری – رهبری یاسر عرفات – برخوردار بود به عنوان نمایندة مردم فلسطین قلمداد گردید. فلذا می توان مواضع این گروه را بیانگر مواضع برخی فلسطینی ها درباره ی جنگ ایران و عراق دانست.o:p>

هنگامی که جنگ ایران و عراق آغاز شد، سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف)، که آن را رویداد اثرگذاری برمنافع و موقعیت خود تصور می کردند، به موضع گیری در برابر آن پرداختند. در آغاز، هنگامی که جنگ میان ایران و عراق آغاز شد، رهبری سازمان آزادی بخش به سه دلیل از بروز آن ابراز ناخرسندی کرد: نخست اینکه، افکار عمومی منطقه و جهان عرب را از مناقشة فلسطین و اسرائیل منحرف می کرد. دوم اینکه، تواناییهای نظامی و اقتصادی دو کشور دشمن اسرائیل (ایران و عراق) را از بین می برد و سوم آنکه، وحدت اعراب را در مقابل اسرائیل تهدید می کرد.

نگرانی و ناخرسندی اولیة سازمان آزادی بخش از بروز جنگ باعث شد تا این سازمان در آغاز جنگ، ضمن اعلام بی طرفی درصدد میانجیگری میان دو طرف درگیر برای حل و فصل مسالمت آمیز بحران پدید آمده برآید. اما ایران پیشنهاد میانجیگری سازمان آزادی بخش را نپذیرفت و در عوض، به این سازمان توصیه کرد تا با جانبداری از حق، تجاوز عراق به ایران را محکوم کند.سازمان آزادی بخش فلسطین پس از آنکه به دلیل پذیرفته نشدن پیشنهاد میانجیگرانه اش دریافت که جنگ متوقف شدنی نیست، به سمت عراق گرایش پیدا کرد. یاسر عرفات، رهبر این سازمان، به بغداد رفت و در دیدار با صدام، وی را همچون یک برادر به گرمی در آغوش گرفت و به روشنی، نقشش را در مسائل منطقه ای مورد ستایش و تمجید قرار داد. ستایش رهبر ساف از نقش صدام در امور منطقه ای در واقع، به طور غیرمستقیم، به معنای اعلام پشتیبانی از جنگی بود که وی به تازگی، علیه ایران به راه انداخته بود. این موضع گیری به آنچه برخی آن را دورة ماه عسل در روابط ایران و ساف می دانستند، پایان داد. به تدریج و در طول سالهای بعد، دو طرف با موضع گیری علیه یکدیگر هر چه بیشتر از هم دور شدند، به طوری که اندک روابط باقی ماندة دو طرف نیز در سال 1363 از هم گسست. در این سال، جمهوری اسلامی با انتشار بیانیة کوتاهی ساف را به اتخاذ مواضع غیراصولی در قبال ایران متهم و بر همین اساس، از صدور روادید برای نمایندگان ساف به منظور شرکت در جشنهای ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی خودداری کرد. به نظر می رسد رهبری سازمان آزادی بخش فلسطین در جانبداریش از عراق تحت تأثیر سه عامل: نگرانی از گسترش ایدئولوژی شیعی انقلاب ایران، ناسیونالیسم عربی و فروپاشی جبهه پایداری اعراب بوده است، که بررسی هر یک از این موارد خود مجال و مقال جداگانه ای را می طلبد.

بنابراین می توان گفت سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) در جنگ ایران و عراق به علل و دلایل متعددی به سمت حمایت از عراق گرایش پیدا نموده و به حمایت از وی در این جنگ پرداخت اما همانگونه که عرض شد فلسطین تنها این سازمان و حامیان آن نبوده ونیستند بلکه هم اکنون در فلسطین گروه های جهادی متعددی وجود دارند که ارتباطات قوی و مستحکمی نیز با نظام اسلامی برقرار نموده اند.

جنبش جهاد اسلامی فلسطین : جنبش جهاد اسلامی فلسطین در سال 1980، به رهبری دکتر فتحی شقاقی از درون جنبش اخوان المسلمین فلسطین منشعب شد. این جنبش از ابتدای آغاز فعالیتهایش، فلسطین منهای اسلام و اسلام منهای مبارزه (جهاد) را رد کرد؛ موضوعی که در واقع، پاسخی به دو طیف اصلی سازمانها و گروههای سیاسی در عرصة فلسطین، یعنی سازمان آزادی بخش فلسطین و اخوان المسلمین بود که اولی به مبارزه بدون اسلام و دومی به اسلام منهای جهاد مسلحانه روی آورده بودند.

جنبش جهاد اسلامی تحت تأثیر شدید انقلاب اسلامی ایران شکل گرفته بود. فتحی شقاقی، رهبر این جنبش در این باره گفت: «هیچ چیز به اندازة انقلاب امام خمینی نتوانست ملت فلسطین را به هیجان آورد و احساسات آنها را برانگیزد و امید را در دلهایشان زنده کند. با پیروزی انقلاب اسلامی ما به خود آمدیم و دریافتیم که امریکا و اسرائیل نیز قابل شکست هستند. ما فهیمدیم که با الهام از اسلام می توانیم معجزه کنیم از این رو، ملت مجاهدمان در فلسطین، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را به دیدة تقدیر می نگرند و امام خمینی را از رهبران جاوید تاریخ اسلام می دانند» .( زیاد ابوعمرو؛ جنبشهای اسلامی در فلسطین؛ ترجمة هادی صبا؛ تهران: نشر سفیر، 1371، ص 95.)

بنابراین جنبش جهاد اسلامی فلسطین ، کاملا در ارتباط با انقلاب اسلامی ایران بوده و در نتیجه در جنگ بین ایران و عراق نیز از جمهوری اسلامی ایران حمایت می نمود.

ببا توجه به دو نمونه ی فوق ملاحظه می فرمایید که در بین گروه های فلسطینی ، موضع واحدی نسبت به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران وجود نداشته، بلکه نسبت به این قضیه دو خط تحلیل وجود داشته است و برخی در این جریان جانب عراق و برخی به طرفداری از جمهوری اسلامی ایران پرداخته اند.

پنج. علت حمایت جمهوری اسلامی ایران از فلسطین و جریان مقاومت

ما سه دلیل برای لزوم و وجوب حمایت همه جانبه از مردم فلسطین و یا لبنان در دوران جنگ با اسرائیل، ارائه خواهیم نمود. اما لازم است توجه داشته باشید که حمایت ایران از فلسطین یا لبنان ، حمایت از شخص یا اشخاص یا گروه و ..خاصی نبوده است .حمایت و پشتیبانی نظام جمهوری اسلامی ایران و ملت مسلمان و انقلابی ایران از فلسطین و لبنان و ضدیت با اسرائیل به دلایل دیگری است که در ادامه خواهد آمد.و بنا بر این دلایل حتی اگر تمام فلسطینیان با جمهوری اسلامی ایران ضدیت داشتند – که ندارند - نیز وظیفه ی ما در حال حاضر حمایت همه جانبه از مردم مظلوم فلسطین بود و حتی یک قدم بالاتر ؛ اگر یک نفر هم از درون فلسطین و از مردم فلسطین ندای یا للمسلمین سر نمیداد باز هم وظیفه ی دینی و شرعی ما مقابله ی با رژیم اشغالگر صهیونیستی و تلاش برای نابودی آن بود.o:p>

ححال به بررسی اجمالی دلایلی می پردازیم که ما را در درجه اول موظف به حمایت از مردم فلسطین و یا لبنان – در زمان جنگ با اسرائیل و مقاومت علیه آن - نموده و در درجه ی دوم مکلف به ایستادگی در برابر رژیم جعلی اسرائیل می نماید. در همین راستا در سه گام به ارائه ی این دلایل می پردازیم:

گام نخست : قطعا در طوب زمان در جریان اخبار مربوط به تهاجم وحشیانه اسرائیل به باریکه ی غزه بوده و تصاویر دلخراش کشتار ددمنشانه ی زنان و کودکان و مردان بی دفاع فلسطینی را مشاهده می نمایید این جنایتکاران از اولین روز های شکل گیری اسرائیل همواره این جنایات را در حق فلسطینیان اعمال نموده اند. اولین دلیلی که ما را به حمایت و پشتیبانی از این مردم مظلوم فرا می خواند اولا حس ظلم ستیزی و ثانیا احساس عطوفت و همدردی می باشد که این حس در تمامی ابنای بشر که فطرت سلیم خود را با ددمنشی و وحشیگری از بین نبرده اند موجود می باشد. حمایت هایی که هم اکنون در سرتاسر جهان از سوی غیر مسلمانان نسبت به مردم غزه صورت می گیرد را می توان تا حدود زیادی نشات گرفته از حس ظلم ستیزی و همدردی با مظلوم آنان دانست.

پس اولین دلیل ما در حمایت از مردم مظلوم فلسطین – فارغ از اینکه آنان برادران و خواهران دینی ما محسوب می گردند – حس فطری دفاع از مظلوم و طغیان علیه ظالم می باشد.

گام دوم : دومین دلیلی که ما را بر حمایت از این مردم مظلوم واداشته و آن را علاوه بر یک حس انسانی و عاطفی به وظیفه ای شرعی تبدیل می نماید ، وجوب لبیک و پاسخ به استغاثه و ندای کمک خواهی مسلمان تحت ظلم و ستم می باشد. بنابر نص صریح متون دینی ما، کمک رسانی به مسلمانی که ندای استغاثه و فریاد رسی به مسلمانان را سر داده است از نظر شرعی واجب می باشد.

پیامبر گرامى اسلام (ص) مى‏فرمایند:o:p>

«من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»

«هر کسی که شب را به صبح برساند اما دغدغه و حس مسوولیت نسبت به گرفتاری های مسلمین را نداشته باشد مسلمان نیست. »( کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 163)

«من سمع رجلاً ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم

«هر کس فریاد استغاثه هر مظلومى (اعم از مسلمان یا غیر مسلمان) را بشنود که مسلمین را به یارى مى طلبد، اما فریاد او را اجابت نکند مسلمان نیست.» ( کلینى، اصول کافى، کتاب الایمان و الکفر، باب الاهتمام بامور المسلمین، ح 5)

پس ملاحظه می نمایید که دومین دلیل بر وجوب حمایت از مردم فلسطین، دستور شرع مبین اسلام مبنی بر لزوم حمایت و یاری و دستگیری از کسی است که مسلمانان را به کمک فرا می خواند.

قطعا شما نیز در اخبار مربوط به فلسطین ، استغاثه ها و درخواست کمک های مردم مظلوم و تحت ستم فلسطین و غزه ، از مسلمانان جهان را شنیده اید. بدانید که همین کمک خواهی های این مردم مظلوم ، کمک به این مردم مظلوم را بر ما واجب می کند.

گام سوم : اما سومین دلیل بر وجوب مبارزه با اسرائیل و تلاش برای نابود کردن آن – در کنار وجوب امداد رسانی به مردم مظلوم فلسطین – مساله ای فقهی تحت عنوان وجوب دفاع از سرزمین های اسلامی در برابر تهاجم و اشغال غیر مسلمین می باشد. این مساله از ضروریات دین اسلام می باشد که اگر بخشی از سرزمین های اسلامی توسط غیر مسلمین اشغال گردید، بر تمام مسلمانان واجب است نسبت به دفع متجاوز و پس گرفتن سرزمین های اسلامی تمام تلاش خویش را به کار ببندند.

با این توضیح ، حتی اگر یک نفر هم از فلسطینیان نسبت به اشغال این سرزمین توسط صهیونیست ها شکایت نمی نمود و هیچ ندای تظلم و استغاثه ای از فلسطین به گوش نمی رسید نیز باز هم بر ما به عنوان تکلیف شرعی واجب بود که هیچ گاه اسرائیل را به رسمیت نشناخته و در حد توان نسبت به نابودی این رژیم جعلی همت بگماریم.

همچنین نظام اسلامی در کنار توجه به پیشرفت همه جانبه کشور و زدودن مشکلات، وظایف دیگری در زمینه تحقق مسئولیت ههای ایدئولوژیک و تامین امنیت و منافع ملی در خارج از مرزها دارد. از نظر شرعی و حتی منافع ملی نمی توان امروزه کارکردهای نظام را به داخل کشور محدود نمود کمک به غزه و لبنان وظیفه ای دینی است (و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا)و هم با توجه به تهدیدات جدی که از سوی اسرائیل نسبت به کشورمان و منطقه وجود دارد، کاملا در راستای منافع و امنیت ملی است بدیهی است نظام اسلامی در کنار انجام وظایف برون مرزی توجه جدی به حل مشکلات و پیشرفت کشور دارد .

نتیجه : با توضیحات پیش گفته روشن گردید که جمهوری اسلامی در ارتباط با مساله ی فلسطین کاسه ی داغ تر از آش نشده است بلکه حمایت ما از مردم مظلوم فلسطین ریشه هایی اسلامی – انسانی دارد که ما را موظف به این پشتیبانی می نماید به نحوی که حتی اگر یک نفر از داخل فلسطین ندای استغاثه ای به سمت ما نکرده باشد، - که اینگونه نیست و ندای یا للمسلمین فلسطینیان مظلوم را می توان از رسانه ها دریافت نمود - باز هم ما موظف به موضعگیری در قبال فلسطین هستیم.

در لابلای متن فوق با توجه به ترفند های رسانه ای درالقای مطالب جهت دهی شده به مخاطب، مطالب پراکنده و غیر مستند و در برخی موارد واضح البطلان و یا بی ارتباطی پیرامون بشار اسد و سید حسن نصرالله و اسلام آوردن ایرانیان و بازیکن اسرائیلی فلسطین و ... گفته شده که ارزش پاسخگویی ندارد. اما چیزی که در این میان بسیار عجیب و حقیقتا ناراحت کننده است عبارت از این مطلب می باشد که متن فوق فاجعه ی دردناک منا را وسیله و مستمسکی برای دفاع از اسرائیل قرار داده است. اساسا بحث اسرائیل و تضاد ذاتی جمهوری اسلامی ایران با آن چه ارتباطی با فاجعه ی منا می تواند برقرار نماید؟ دغدغه ی نویسندگان متن فوق، تنها و تنها رویکرد جمهوری اسلامی در قبال اسرائیل بوده است و نه هیچ چیز دیگری. از جان باختن دردناک هم میهنانمان در عربستان سعودی پلی زده اند برای تطهیر پهلوی ملعون و اسرائیل کودک کش.

جالب اینجاست که تا سخن از اسرائیل به میان آمده است نویسنده گان متن عنان از کف داده و بدون اینکه به فاش شدن نیت خود در تخطئه ی عملکرد جمهوری اسلامی در فاجعه ی منا توجه داشته باشند به صورت ناشیانه ای به دفاع از اسرائیل پرداخته اند به نحوی که هر خواننده ای تصور می کند که این متن دفاعیه ای از اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی می باشد نه سوگ نامه ای بر قربانیان فاجعه ی منا . و این مساله ای است که در تحلیل و ارزیابی متن فوق نمی بایست مغفول واقع گردد.

منبع

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد
فراخوان سؤالات شرعی مخاطبان درباره احکام «پوشش و آرایش» khamenei.ir

فراخوان سؤالات شرعی مخاطبان درباره احکام «پوشش و آرایش» khamenei.ir

۱۳۹۴/۰۶/۱۰

فراخوان سؤالات شرعی مخاطبان درباره احکام «پوشش و آرایش»(khamenei.ir:سایت نشرآثار امام خامنه ای)

«باید مسائل ارزشی اسلام در جامعه‌ی ما احیاء بشود. مثلاً مسأله‌ی حجاب، یک مسأله‌ی ارزشی است. مسأله‌ی حجاب، مسأله‌یی است که اگرچه مقدمه‌یی است برای چیزهای بالاتر، اما خود یک مسأله‌ی ارزشی است. ما که روی حجاب این‌قدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبه‌ی معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزشگاههای بسیار لغزنده‌یی که سر راهش قرار داده‌اند، نشود.» رهبر انقلاب اسلامی ۱۳۷۰/۱۰/۰۴

در ادامه‌ی پاسخ‌های موضوعی به سؤالات شرعی مخاطبان براساس فتاوای حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای و با توجه به کثرت سؤالات مکلفین در زمینه‌ی احکام «پوشش و آرایش»، پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR با همکاری دفتر استفتائات، به پرتکرارترین پرسش‌های شرعی مخاطبان درباره‌ی احکام «پوشش و آرایش» مطابق با فتاوای معظم‌له پاسخ خواهد داد.

کاربران گرامی می‌توانند سؤالات خود را تا شانزدهم شهریور در بخش نظرات این صفحه یا به شماره پیامک ۲۰۱۱۰ ارسال کنند
همچنین می توانید بر روی عکس زیر برای انتقال به صفحه طرح سوال کلیک کنید                                                                                  
.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد
ابوریحان

ابوریحان

خورشید خوارزم - ویژه نامه بزرگداشت ابوریحان بیرونی

  • انتقاد مصلحانه\نقد توافق جامع هسته ای وین
  • کبوتر سفید - ویژه نامه روز پرستار و بهورز
  • آیت قدسی - ویژه نامه شهادت آیت الله علی قدوسی
  • شیر دلوار - ویژه نامه شهادت رئیسعلی دلواری - روز مبارزه با استعمار انگلیس
  • بانکداری اسلامی
  • تخریب ایمان و هویت - ویژه نامه آسیب شناسی ماهواره
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد
کور خواندید اگر باز هم فکر کنید

کور خواندید اگر باز هم فکر کنید

رهبرم خامنه ایست
رهبرم سید و اولاد علیست
رهبرم اخم کند به علی مادرتان داغ شما میبیند.
حاج همت رفته
کاظمی دیگر نیست
پدر موشک ایران هم رفت
لیک از عالم غیب باز با ما هستند
حاج قاسم هم هست
که سلیمانی کرد همه دنیا را فتح
همه ی ما هستیم .
کور خواندید اگر باز هم فکر کنید
که علی تنها هست
رهبرم اخم نکن به فدای جدت
به خدا اذن دهی
شیعه با خون خودش میشورد
همه ی لشکر کفر .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

خاورمیانه آمریکایی؛ از نظم تا آنارشی قسمت دوم


* آمریکا و گردش به شرق
اما نگاهی به سند راهبرد امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۱۵، نشان از تغییر رویکرد آمریکا نسبت به منطقه غرب آسیا می‌دهد. این سند می‌گوید: «ما در حال تغییر توازن رویکرد خود به سمت آسیا و اقیانوسیه هستیم»۲؛ راهبردی که به سیاست «گردش به شرق» آمریکا شهرت یافته است. به نظر می‌رسد این تغییر راهبرد از یک سو ناشی از هراس آمریکا نسبت به افزایش قدرت اقتصادی چین نشأت می‌گیرد؛ چراکه «اقتصاد» یکی از پایه‌های مهم و شاید مهم‌ترین پایه تمدن آمریکایی است. به همین دلیل «آمریکا تلاش می‌کند تا حوزه نفود خود را از حوزه آتلانتیک به حوزه پاسیفیک تغییر دهد تا با توجه به این تغییر ژئوپلیتیکی، کماکان برتری خود  را به دیگر قدرت‌های آسیایی تحمیل کند.»۳ از سوی دیگر، سیاست‌ها و رویکردهای روسیه پوتینی نیز مزید بر علت شده است.

البته نگاه دیگری هم به چین وجود دارد که معتقد است، علی‌رغم رشد اقتصادی چین، این کشور نهایتاً به عنوان یک رقیب برای آمریکا محسوب می‌شود و نه یک تهدید. زیرا قدرت یافتن چین در حوزه اقتصادی در ذیل همین نظام سرمایه‌داری است و هرچه این نظام بهتر و بیشتر بچرخد، چین هم نفع بیشتری خواهد برد. اما به هر حال سیاست اعلامی ایالات متحده آمریکا حکایت از این تغییر راهبردی دارد.

اما با توجه به اهمیت تاریخی، سیاسی و اقتصادی غرب آسیا، آیا به‌راستی آمریکا می‌خواهد این منطقه را به حال خود رها کند؟ اگرچه آمریکا در چند سال اخیر وابستگی خود به نفت و گاز غرب آسیا را کاهش داده به‌طوری که در سند امنیت ملی آمریکا آمده است: «بازار جهانی انرژی به طور چشمگیری تغییر کرده است. آمریکا اکنون بزرگترین تولید کننده نفت و گاز طبیعی جهان است. وابستگی ما به نفت خارجی در بیست سال گذشته به پایین‌ترین حد خود رسیده است و باز هم در حال کاهش است و ما در حال تکیه به یک اقتصاد انرژی پاک جدید هستیم.» اما در اهمیت ژئوپلتیک غرب آسیا، تنها متغیر انرژی دخیل نبوده و نیست. اتصال سه قاره به یکدیگر، حمل و نقل دریایی، رشد اسلام سیاسی، دشواری‌های ناشی از تضمین امنیت رژیم اشغالگر قدس، تحولات پس از بیداری اسلامی و از همه مهم‌تر، تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهم‌ترین و پرنفوذترین قدرت منطقه‌ای از دیگر متغیرهای مهم این منطقه است که توجه به آن‌ها، اتخاذ این سیاست توسط اوباما را -فارغ از راستی‌آزمایی آن- با انتقاداهای فراوانی در محافل سیاسی و اندیشکده‌های آمریکا مواجه ساخته است.

به هر حال حتی اگر باراک اوباما فرمان سیاست‌های بین‌المللی خود را به سمت شرق جهان بچرخاند، اما اهمیت غرب آسیا برای رهبری نظام سلطه به دلیل متغیرهای فوق‌الذکر کم نخواهد شد و تلاش خود را برای حفظ و گسترش نفوذ خود در منطقه افزایش خواهد داد. بنابراین آمریکا نمی‌تواند صحنه را به نفع رقیب خود ترک کند؛ به‌خصوص این‌که هیچ کشوری به مانند ایران توانایی مدیریت منطقه را ندارد. پس یا باید ایران سازش کند و در چارچوب تعاملی با آمریکا منطقه را به او بسپارد و یا اینکه منطقه آنقدر شلوغ و بی‌ثبات شود تا اینکه هیچ کدام از قدرت‌های منطقه‌ای نتوانند مدیریت امور را در دست بگیرند و از طرفی هزینه‌های رقابت هم بیش از پیش افزایش بیابد. به عبارت دیگر آمریکایی که از به‌وجود آمدن «نظم آمریکایی» در منطقه ناامید است، اکنون از «آنارشی» به‌وجودآمده در منطقه حمایت می‌کند.

اگرچه در سند مذکور این‌گونه آمده که: «حل و فصل این بحران‌های مرتبط با هم و فراهم آوردن شرایط مساعد برای ثبات بلندمدت در منطقه مستلزم عوامل بیشتری از صرفاً حضور نیروهای نظامی آمریکایی و استفاده از این نیروها است. به عنوان مثال، این امر مستلزم داشتن همکارانی است که بتوانند از خودشان دفاع کنند. از اینرو، ما در حال سرمایه‌گذاری برای افزایش توانایی‌های اسرائیل، اردن و همکاران (حاشیه) خلیج فارس با خود هستیم تا بتوانیم از تهاجمات جلوگیری کنیم»؛ اما اوضاع و احوال کشورهای منطقه نشان می‌دهد که جنگ‌های نیابتی آمریکایی تنها به بی‌ثباتی کشورهای منطقه و حتی هم‌پیمانان آمریکا منجر شده است. از همین رو تحولات اخیر منطقه و مذاکرات هسته‌ای با ایران را می‌توان در این چارچوب تحلیل کرد.

به نظر می‌رسد آمریکا دو طرح کلی را برای کنترل و مدیریت منطقه غرب آسیا در نظر داشته و دارد:
۱. تولد پسر خوب یا ایجاد حصار استراتژیک؟
روند مذاکرات هسته‌ای نشان داد که هدف آمریکا از این مذاکرات برخلاف جمهوری اسلامی ایران، فراتر از موضوع هسته‌ای بوده است. مطرح کردن حمایت ایران از گروه‌های مقاومت در منطقه، برنامه موشکی ایران و تحولات یمن و سوریه و تلاش و اشتیاق برای گنجاندن این موضوعات در مذاکرات نشان‌دهنده این مسأله است که آمریکا یا از طریق ایجاد «حصار استراتژیک» برای ایران و یا از طریق تبدیل جمهوری اسلامی ایران به «پسر خوب دهکده جهانی» سیاست‌های خود را پیش ببرد.

از یک سو آمریکا در تلاش بوده است تا با کاهش عمق استراتژیک ایران در منطقه (خط نفوذ منطقه‌ای آمریکا) بتواند «حصار استراتژیک» را دورتادور مرزهای ایران ایجاد کند تا قدرت ایران در تعامل با گروه‌ها و کشورهای محور مقاومت تحدید شود. رهبر انقلاب اسلامی در دیدار خود با اعضای مجمع جهانی اهل بیت (علیهم‌السلام) گفتند: «در منطقه هم آنها میخواهند نفوذ ایجاد کنند؛ حضور برای خودشان دست‌وپا کنند و اهداف خودشان را در منطقه دنبال کنند. ما به حول و قوّه‌ی الهی تا آنجایی که بتوانیم نخواهیم گذاشت این اتّفاق بیفتد. سیاستهای ما در منطقه، نقطه‌ی مقابل سیاستهای آمریکا است.»

از سوی دیگر آمریکا در تلاش بوده تا بتواند جمهوری اسلامی ایران را از داخل مرزهایش مجاب کند تا با سیاست‌های استکباری این کشور همگام شود (خط نفوذ داخلی). البته برخی نیز خواسته و ناخواسته در این زمین بازی می‌کنند. به نظر می‌رسد بهترین حالت برای آمریکا این است که جمهوری اسلامی به عنوان پرچم‌دار مقاومت در برابر نظم نظام سلطه، قواعد استکباری دهکده جهانی را قبول کرده و تن به تقسیم کار و نقشی بدهد که آمریکا برایش تعیین می‌کند. از این رو بسیار تلاش می‌کند تا در ایران نفوذ پیدا کند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این باره گفتند: «آنها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هسته‌ای -این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا؛ هم اینجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول، هم آنجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول- نیّت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکایی‌ها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آنها را، نه حضور سیاسی آنها را، نه نفوذ فرهنگی آنها را؛ با همه‌ی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد.»

هدف آمریکا از این مذاکرات برخلاف جمهوری اسلامی ایران، فراتر از موضوع هسته‌ای بوده است. مطرح کردن حمایت ایران از گروه‌های مقاومت در منطقه، برنامه موشکی ایران و تحولات یمن و سوریه و تلاش و اشتیاق برای گنجاندن این موضوعات در مذاکرات نشان‌دهنده این مسأله است که آمریکا یا از طریق ایجاد «حصار استراتژیک» برای ایران و یا از طریق تبدیل جمهوری اسلامی ایران به «پسر خوب دهکده جهانی» سیاست‌های خود را پیش ببرد.


اگر آمریکا موفق می‌شد روند مذاکرات هسته‌ای را به این سمت پیش ببرد، با از بین بردن محور مقاومت، ایران را در حصار قرار می‌داد و با تضعیف جایگاه منطقه‌ای ایران، به مرور او را وادار به پذیرفتن خواسته‌هایش می‌کرد.

۲. افزایش هزینه برای قدرت‌های منطقه‌ای
وقتی آمریکا نتوانست توافقی همه‌جانبه که موجب تحدید قدرت ایران شود را تحمیل کند، رو به افزایش هزینه برای جمهوری اسلامی ایران آورده است. گویا بهترین روش برای عدم کامیابی ایران در پیشبرد سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا، هزینه‌تراشی برای ایران یعنی ایجاد بی‌ثباتی و آشوب درازمدت و فراگیر در منطقه است. در حالی که ایران همه تلاش خود را برای وحدت جهان اسلام به‌کار بسته است اما اختلاف‌افکنی‌های مستمر بین مذاهب مختلف اسلامی، ایجاد و تقویت گروه‌های تکفیری، حضور وحشیانه داعش در منطقه، ایجاد جنگ‌های نیابتی، تلاش برای تجزیه برخی کشورهای منطقه نظیر عراق، همه‌وهمه برای بالابردن هزینه خط مقاومت در منطقه است. آمریکا به این ترتیب می‌خواهد کفه ترازو به نفع هیچ یک از قدرت‌های منطقه‌ای و به‌خصوص ایران نچربد تا به‌وسیله این آشوب، کشورهای مسلمان را به‌جای ایجاد دغدغه برای مبارزه با سیاست‌های آمریکایی، به تداوم درگیری‌های مذهبی معطوف کند.

* ختام
به نظر می‌رسد سیاست‌های آمریکا در منطقه با چالش‌های جدی و قابل تأملی مواجه است. از یک سو ایالات متحده آمریکا نتوانسته جمهوری اسلامی ایران را در چارچوب موردنظرش محصور و محدود کند تا به خیال خود بتواند او را وادار به انجام خواسته‌هایش کند و از سوی دیگر آتش درگیری‌ها و اختلافات مذهبی، به‌شدت دامنگیر هم‌پیمانان و نائبان آمریکا در منطقه شده است. به همین دلیل یکی از مهم‌ترین وظیفه‌ی ما علاوه‌ بر جلوگیری از نفوذ آمریکا، از بین بردن محرک‌های اختلاف‌انگیز در بین مسلمانان باشد. امروز که شاید آمریکا مجبور است توجه بیشتری به شرق جهان بکند، بهترین موقعیت برای تنظیم منطقه غرب آسیا بر مدار منافع واقعی جهان اسلام است. اگر روزی به دلیل عدم آگاهی از سیاست انگلستان، مسلمانان در دام اختلاف‌افکنی آن‌ها افتادند، اما امروز نمی‌توان توجیهی برای حرکت در ریل اختلاف‌افکنی و آنارشی آمریکایی پیدا کرد.
 

پی‌نوشت‌ها:
۱. http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=۲۸۸۶۰
۲. http://www.tasnimnews.com/Home/Single/۶۴۷۳۲۶
۳. http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=۲۲۳۶۷

khamenei.ir
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد

خاورمیانه آمریکایی؛ از نظم تا آنارشی قسمت اول

نسخه قابل چاپ

| یادداشت |

خاورمیانه آمریکایی؛ از نظم تا آنارشی

از زمانی که غربی‌‌ها به ارزش ژئوپلیتیک غرب آسیا پی‌بردند و نام «خاورمیانه» را بر آن نهادند، این منطقه شاهد جنگ‌ها، ائتلاف‌ها، رقابت‌ها و رفاقت‌های متعددی بوده است. تمامی قدرت‌های بزرگ جهانی در دوره‌های مختلف تاریخی، سعی در حضور و مدیریت سیاسی و اقتصادی این منطقه داشته‌اند که مهم‌ترین و پیچیده‌ترین تحولات سیاسی و ژئوپلتیکی غرب آسیا هم به دلیل حضور قدرت‌های بزرگ و تلاش آن‌ها برای بقای منافع سیاسی و اقتصادی‌شان شکل گرفته است. ایالات متحده آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. این منطقه برای این کشور از جهات گوناگونی دارای اهمیت راهبردی است که از دو حیث، اهمیت فوق‌العاده دارد: ۱. وجود بخش اعظم و مهم جهان اسلام (اسلام سیاسی) به عنوان بزرگ‌ترین رقیب ایدئولوژیک تمدن غرب؛ ۲. وجود بخش اعظمی از ذخایر انرژی نفت و گاز دنیا در این منطقه.

تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، مهم‌ترین مسأله برای آمریکا استفاده حداکثری از نفت و گاز غرب آسیا بوده است. اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و درپی آن رشد اسلام سیاسی در منطقه، نگرانی‌های آمریکا درباره ظهور و قدرت یافتن یک رقیب ایدئولوژیک افزایش یافت. آرنولد توین‌بی، متفکر انگلیسی در سال ۱۹۴۵ یعنی اواخر جنگ دوم جهانی گفته بود که «علی‌الاصول در تاریخ بشریت، مجموعاً حدود پانزده نوع تمدن به وجود آمده است و این تمدن‌ها عمدتاً تمدن‌های فسیلی شدند و دیگر وجود ندارند. اما وقتی به اسلام می‌رسد، می‌گوید اسلام تمدن فسیلی نشده و مثل یک شیری است که فعلاً زمین‌گیر شده است. اگر به همین حالت بماند، خیال غرب می‌تواند راحت باشد، اما اگر اسلام بیدار شود، غرب باید بداند که روزگار بسیار سختی خواهد داشت.»۱
آرنولد توین‌بی، متفکر انگلیسی در اواخر جنگ دوم جهانی گفته بود که «علی‌الاصول در تاریخ بشریت، مجموعاً حدود پانزده نوع تمدن به وجود آمده است و این تمدن‌ها عمدتاً تمدن‌های فسیلی شدند و دیگر وجود ندارند. اما وقتی به اسلام می‌رسد، می‌گوید اسلام تمدن فسیلی نشده و مثل یک شیری است که فعلاً زمین‌گیر شده است. اگر به همین حالت بماند، خیال غرب می‌تواند راحت باشد، اما اگر اسلام بیدار شود، غرب باید بداند که روزگار بسیار سختی خواهد داشت.

این نگرانی با توجه به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه ۹۰ میلادی، ایالات متحده آمریکا را بر آن داشت تا سرمست از شکست استخوان‌های کمونیسم، درپی ایجاد «نظم نوین جهانی» باشد. اولین هدف هم برای استقرار این نظم، حضور در غرب آسیا بود. نگرانی از رشد اسلام سیاسی در منطقه و نیز سراپاماندن جمهوری اسلامی ایران علی‌رغم وقوع جنگ تحمیلی، اعمال تحریم‌ها و درگذشت بنیان‌گذار انقلاب، به علاوه تضمین فروش و امنیت انرژی در خلیج فارس به‌خصوص با توجه به تجربه تلخ شوک‌های نفتی اول و دوم، انتخاب این منطقه را برای آمریکا بیش از بیش مهم و راهبردی می‌نمود. به همین دلیل در سال ۱۹۹۰ و به بهانه حمله عراق به کویت، آمریکا حضور نظامی خود را در منطقه با مجوز سازمان ملل رسمیت و مشروعیت بخشید. در سال ۲۰۰۱ میلادی نیز با فروریختن برج‌های نیویورک و به بهانه مبارزه با تروریسم، موج دوم حضور نظامی آمریکا در غرب آسیا با حمله به افغانستان شکل گرفت که در سال ۲۰۰۳ به عراق هم کشیده شد؛ اما این بار بدون مجوز از سازمان ملل. البته این حضور به هیچ وجه نتایج دلخواه آمریکا را رقم نزد و این کشور برای اولین بار در تاریخ اشغال‌گری‌های خود، بدون عقد قرارداد نظامی با کشور اشغال‌شده یعنی عراق، مجبور به ترک این کشور شد.

* آمریکا و گردش به شرق   در قسمت دوم
khamenei.ir
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد

آیا مفاهیم کلمات به کار رفته در قرآن، اکنون نیز دقیقا مطابق 1400 سال پیش است؟

هدف از اثبات عدم تحریف قران این است که ما بدانیم مفاهیم قران عینا و بدون هیچ تغییری به ما رسیده اند . حال اگر این عدم تحریف ناپذیری اثبات شود باز هم ما تا رسیدن به هدف که همان رسیدن مفاهیم قران بی کم و کاست به ماست فاصله داریم. علت تغییر مفهوم بسیاری از کلمات در طول زمان است. بسیاری از واژگان ممکن است مفهومش در طول زمان تغییر پیدا کند. همچنین ممکن است یک واژه در یک زمان دو مفهوم داشته باشد که یکی مفهوم رایج و دیگری مفهوم غیر رایج واژه باشد. ولی در طول زمان جای این دو عوض شود و مفهوم رایج واژه جای خود را به مفهوم غیر رایج بدهد. نمونه تغییر مفهوم واژه، کلمه ملت در زبان فارسی است. اکنون مفهوم این واژه معادل واژه فرانسوی nation است.اما در گذشته در زبان فارسی به معنای پیروان یک مذهب به کار میرفته است.. حال ما از کجا بدانیم که مفاهیم واژه ها و اصطلاحات به کار رفته در قران اکنون نیز دقیقا همان است که 1400 سال پیش بوده است؟

جواب در ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد
شماره جدید خط حزب الله

شماره جدید خط حزب الله

خط حزب‌الله برای «محمد رسول‌الله(ص)»

نهمین پیش‌شماره‌ی هفته‌نامه‌ی «خط حزب‌الله» با گزارش ویژه‌ای از سیر تاریخی فیلم محمد رسول‌الله صلی‌الله‌‌علیه‌وآله به همراه سرمقاله‌ای درخصوص وظیفه‌ی جناح مؤمن انقلابی در برابر دغدغه‌ی رهبر معظم انقلاب در حوزه‌ی فرهنگ منتشر شد.
در این شماره مطالب متنوعی از جمله بازخوانی آرای رهبر انقلاب درباره آزادی در قالب یک خطبه‌ی تاریخی در نماز جمعه، معرفی کتابی درخصوص کودکی پیامبر اعظم صلی‌الله‌‌علیه‌وآله و هم‌چنین پاسخی به اظهارات تأمل‌برانگیز وزیر امورخارجه‌ی انگلستان درخصوص سیاست‌خارجی کشورمان در برابر رژیم صهیونیستی، منتشر شده است.
نسخه‌ی PDF نشریه در سه نسخه‌ی تابلوی اعلانات، A4 جهت مطالعه و A3 برای چاپ و تکثیر بر روی سایت KHAMENEI.IR قرار گرفته و عموم امت حزب‌الله می‌توانند آن را چاپ و در محافل انقلابی، نمازهای جمعه، هیئت‌های مذهبی و پایگاه‌های بسیج توزیع کنند.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد
هشیاری در پیچ تاریخی  قسمت دوم

هشیاری در پیچ تاریخی قسمت دوم


سوم. به تبع بر هم خوردن نظم پیشین، مفهوم قدرت «هژمون» نیز امروزه رنگ باخته است و دیگر نمی‌توان آمریکا را هژمون دنیا دانست، موضوعی که حتی برخی مقامات و تحلیل‌گران آمریکایی نیز به‌صراحت آن را بیان می‌کنند. «توماس فریدمن» تحلیل‌گر ارشد «نیویورک تایمز» درباره‌ی کاهش قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا به‌صراحت می‌نویسد: «ما دیگر حتی به اندازه‌ی یک بند انگشت توان مداخله‌ی نظامی در بحران‌هایی مانند سوریه نداریم. البته می‌توانیم پول و سلاح بدهیم اما مداخله‌ی مستقیم نه. از این جهت کشورهایی مانند ترکیه باید به تنهایی اما با حمایت ما عمل کنند. آمریکا وارد دوره‌ای شده که باید کمی هم به مشکلات داخلی خود بپردازد. اکنون «بیت اللحم پنسیلوانیا» برای ما مهم‌تر از بیت اللحم خاورمیانه است. مردم آمریکا برای خدمات کمتر بهای بیشتری می‌پردازند و بیش از هر دوره‌ای می پرسند که نیروهای ما در فلان منطقه‌ی جهان چه می‌کنند؟... ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خودمان را روی آن انداختیم. همه‌ی ترکش‌های جنگ به ما اصابت کرد. دیگر هیچ کشوری از ما نمی‌خواهد همان نقش را در سوریه ایفا کنیم. ما از ترکیه خواهیم خواست در حل این بحران ما را کمک کند.»۲
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/27908/C/13930723_0127908.jpg
اینفوگرافیک | نظم نوین جهان
نشریه‌ی «فارین پالیسی» که معتبرترین نشریه‌ی آمریکا در حوزه‌ی سیاست‌خارجی است نیز در مطلبی به تأثیرات منفی دخالت‌های آمریکا در امور داخلی کشورها پرداخته و می‌نویسد: «دخالت ایالات متحده به جای از بین بردن آدم بدهایی که واشنگتن نگران آنها بوده و ایجاد دولتی بهتر، تنها موجب افزایش احساسات ضد آمریکایی و تقویت درگیری‌های نهفته داخلی شده است. کسانی که ما از آنها حمایت کردیم فاسد و غیرمؤثر شده‌اند و قادر به کسب قدرت و یا حفظ آن نیستند. ما پس از صرف میلیون‌ها دلار و از بین رفتن تعداد زیادی نیرو به نقطه‌ی شروع خود (یا حتی بدتر) بر می‌گردیم.»۳
 
چهارم. در کنار افول قدرت نظامی- سیاسی آمریکا، افزایش قدرت ایران به‌عنوان مهم‌ترین قدرت نوظهور منطقه، به کابوس آمریکا و غرب تبدیل شده است. مخصوصا آنکه در سال‌های اخیر و بعد از شروع موج «بیداری اسلامی» در جهان اسلام، موقعیت ایران بیش از پیش افزایش یافت. بنابراین جلوگیری از افزایش قدرت ایران در دستور کار آمریکا و غرب قرار گرفت. ساخت بحران جعلی پرونده‌ی هسته‌ای ایران با بهانه‌ی واهی ساخت «بمب هسته‌ای» نیز از همین‌جا نشأت می‌گیرد وگرنه خود بهتر می‌دانند که ایران هیچ‌گاه دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نبوده و نیست، آن هم درست در شرایطی که همه‌چیز به نفع اوست! «پاتریک بوکانِن»، مشاور ارشد سه رئیس‌جمهور آمریکا در یکی از مقالات خود در نشریه‌ی «امریکن کانسروِتیو»، اگرچه سعی می‌کند به نوعی به موضوع «شیعه‌هراسی» دامن بزند اما نکات قابل توجهی نیز بیان کرده است. او می‌نویسد: «هم‌اکنون حزب‌الله بر لبنان تسلط یافته است. [بشار] اسد دارد جایگاه خود را در سوریه باز می‌یابد. عراق نیز متحد ایران بوده و آن دشمن مرگبار زمان صدام حسین به شمار نمی‌آید. حوثی‌ها صنعا را در دست گرفته‌اند. اکثریت شیعه در بحرین، یعنی جایی‌که ناوگان پنجم ایالات متحده در آن لنگر گرفته است، سرانجام یک روز بر این دولتِ واقع در خلیج [فارس] تسلط خواهند یافت. این را نیز باید گفت که شیعیان در نواحی سرشار از نفت شمال‌شرقی عربستان سعودی نیز سرانجام یک روز علیه ریاض به پا خواهند خواست... اصلا زمانی که همه‌چیز به نفع و خواسته‌ی ایران پیش می‌رود، چرا باید بمب [هسته‌ای] بسازد؟...»۴
 

در پیچ تاریخی، با مقاومت مردم و همت و ابتکار دانشمندان ایرانی، جمهوری اسلامی قدرت برتر خویش را نشان داد. فارغ از اینکه متن در نسبت با منافع و مصالح ملی تصویب بشود یا خیر، باید هوشیار بود. چرا که مبارزه با استکبار در تمام سطوح ادامه دارد و دشمن از هر وسیله‌ای برای نجات خود در این پیچ تاریخی بهره می‌برد.


پنجم. با این توضیحات، حالا بهتر می‌توان فهمید چرا در این شرایط، اجازه‌ی مذاکرات محدود - و صرفا حول محور موضوع هسته‌ای- با آمریکا از سوی رهبر انقلاب صادر شد. از سویی، دست برتر ایران در حوادث منطقه، و همین‌طور «پیشرفت علمی» کشور مخصوصا در موضوع هسته‌ای که موجب شد به دستاوردهای بزرگی چون غنی‌سازی ۲۰درصد و راه‌اندازی نزدیک به ۲۰ هزار سانتریفیوژ دست یابیم، عملا «دارایی‌های» تیم دیپلماسی را در چانه‌زنی‌های دیپلماتیک افزایش داد. و از ‌سویی دیگر، آمریکا دیگر «ابرقدرت» گذشته نیست و نمی‌تواند از موضع بالا وارد مذاکرات شود. شاهد مدعا آن‌که ده سال پیش، برای انجام مذاکرات هسته‌ای با ایران، با قرار دادن شرط و پیش‌شرط حاضر به مذاکره بودند. ۲۹ تیرماه ۸۷، کاندولیزا رایس، وزیر وقت خارجه‌ی آمریکا تصریح می‌کند: «آمریکا برای آغاز مذاکرات با ایران یک شرط دارد و آن، هم‌چنان تعلیق فعالیت‌های مربوط به غنی‌سازی و بازفرآوری است.» اما حالا، آن‌چنان‌که رهبر انقلاب اشاره کردند، نه تنها آمریکا خود ابتدائا درخواست مذاکره‌ی «بدون پیش‌شرط» با ایران را از طریق یکی از «محترمین منطقه» مطرح می‌کنند، بلکه حتی حاضر به پذیرفتن دو شرط ایران، یعنی پذیرش حق غنی‌سازی هسته‌ای ایران و لغو تحریم‌ها شدند. ده سال پیش، حتی اجازه‌ی داشتن سه سانتریفیوژ را به ما نمی‌دادند، اما:
«دوازده سال کشمکش با جمهورى اسلامى، نتیجه‌[اش] این شد که این شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتریفیوژ را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه‌ى این صنعت را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه‌ى تحقیقات و توسعه‌ى این صنعت را تحمّل کنند.۵

در پیچ تاریخی، با مقاومت مردم و همت و ابتکار دانشمندان ایرانی، جمهوری اسلامی قدرت برتر خویش را نشان داد. فارغ از اینکه متن در نسبت با منافع و مصالح ملی تصویب بشود یا خیر، باید هوشیار بود. چرا که مبارزه با استکبار در تمام سطوح ادامه دارد و دشمن از هر وسیله‌ای برای نجات خود در این پیچ تاریخی بهره می‌برد.
 
پی‌نوشت‌ها:

۱.http://www.eshraf.ir/3834
۲. روزنامه کیهان، شماره ۲۰۸۰۴ به تاریخ ۲/۴/۹۳
۳. http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1943537
۴. http://www.eshraf.ir/4441
۵. بیانات رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز عید فطر
۹۴

khamenei.ir

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد