داستان ما، داستان چوپانى است که از یک طرف به گوسفندش پوست خربزه مى ‏داد و از طرف دیگر دنبه‏ اش را وزن مى‏ کرد تا ببیند چاق شده یا نه.

ولى داستان ابراهیم، داستان کسى است که شتاب زده نیست، حلیم است و به سمت حق باز مى‏ گردد و با او در رابطه است تا ثباتى داشته باشد که خداوند مى‏ فرماید: «انَّ ابْرَاهِیمَ لَاوَّاهٌ حَلِیمٌ».[1]

ما مى‏ خواهیم اگر امروز برخوردى کردیم، فردا به نتیجه برسیم، در حالى که این شتاب، در هیچ موقعیتى بهره نمى ‏دهد؛ حتى غذا هم بلافاصله به رگ‏ها و سلول‏ها منتقل نمى ‏شود، بلکه بارها و بارها کنترل مى ‏شود.

بذرى که تو امروز کاشته ‏اى، بعد از ماه‏ها سر از خاک در مى ‏آورد و پس از مدت درازى ریشه مى ‏دواند تا بار دهد تا سنبله شود.

شکست‏‌هاى ما از اینجا شروع مى ‏شود که مى‏ خواهیم در یک برخورد و در یک روز، تمام خلق را بسازیم، در حالى که در تاریخ مى ‏بینیم که انبیاء سال‏ها نالیدند و نتیجه ‏اى نگرفتند، ولى مأیوس هم نشدند. حال چه شده که ما مأیوس مى ‏شویم و صدمه مى ‏خوریم؟! این نصیحتى است که یعقوب به فرزندانش مى ‏کند: «لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ»[2]؛ از روح خدا و نیرویى که خدا برایتان مى ‏فرستد، مأیوس نشوید.

 
حرکت، ص58.
 استاد علی صفایی حائری

[1]. توبه، 114.

[2]. یوسف، 87.