فروشگاه اینترنتی سوره مهر کتاب های علمی پر تیراژ کودک و . . .
کتاب هایی مثل
- دا
- آن بیست و سه نفر
- پایی که جا ماند
و . . .
فروشگاه اینترنتی سوره مهر کتاب های علمی پر تیراژ کودک و . . .
کتاب هایی مثل
- دا
- آن بیست و سه نفر
- پایی که جا ماند
و . . .
من آیفون ۶ هستم؛ یک ملحد.mp۴ | دانلود فیلم
حتما نظر دهید
چگونه با دنیا برخورد کنیم؟ مدت زمان: 0:03:12 |
|
مؤمن نه دنیا را رها میکند؛ و نه از آن فرار میکند؛ بر آن سوار میشود. دنیا را ول نکنید |
بسیا جالب و مفید
براى تربیت این انسان، باید از جاى دیگرى شروع کرد.
باید آگاهى داد و براى آگاهى دادن، باید خدا را در دلها بزرگ کرد که آدمى به اندازه معبودها و محبوبهایش حرکت خواهد کرد.
اسلام از اینجا شروع مى کند. حال سؤال این است که چه وقت خدا در دلها بزرگ مى شود؟ آدمى هنگامى که به حقارت خود معتقد است، چگونه مى تواند عظیمى را انتخاب کند؟!
مادام که بینش انسان دگرگون نشده باشد و خود را چیز دیگرى ندیده باشد، مادام که خود را نشناخته باشد، از بتهایش جدا نمى شود. اگر او را از یک بت جدا کنند، به بت دیگرى مى چسبانند. اگر الجزایر از فرانسه جدا شود، به جاى دیگر بسته مى شود. اگر از یک نوع استثمار رها شود، در یک نوع استثمار دیگر مى افتد؛ که: «فَمَاذَا بَعْدَ الحَقِّ الَّا الضَّلَال»؛ بعد از حق، جز ضلال و سر در گمى چیز دیگرى نیست.
وقتى خدا در دل تو بزرگ شد، لباس اطاعت غیر او از تن تو بیرون خواهد آمد: «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّر» و لباس تقوا را به تن خواهى کرد.
این لباسى است که او براى تو نازل کرده و خاصیتش این است که بدى هاى تو را تبدیل مى کند و عیبهاى تو را مى پوشاند.
شیاطین، تو را از این لباس جدا مى کنند تا بدى هایت را نشان دهند، ولى خداى تو، بدى هاى تو را با آن لباس تبدیل مى کند.
استاد علی صفایی حائری
حرکت، ص 257. عین صاد دات آی آر
داستان ما، داستان چوپانى است که از یک طرف به گوسفندش پوست خربزه مى داد و از طرف دیگر دنبه اش را وزن مى کرد تا ببیند چاق شده یا نه.
ولى داستان ابراهیم، داستان کسى است که شتاب زده نیست، حلیم است و به سمت حق باز مى گردد و با او در رابطه است تا ثباتى داشته باشد که خداوند مى فرماید: «انَّ ابْرَاهِیمَ لَاوَّاهٌ حَلِیمٌ».[1]
ما مى خواهیم اگر امروز برخوردى کردیم، فردا به نتیجه برسیم، در حالى که این شتاب، در هیچ موقعیتى بهره نمى دهد؛ حتى غذا هم بلافاصله به رگها و سلولها منتقل نمى شود، بلکه بارها و بارها کنترل مى شود.
بذرى که تو امروز کاشته اى، بعد از ماهها سر از خاک در مى آورد و پس از مدت درازى ریشه مى دواند تا بار دهد تا سنبله شود.
شکستهاى ما از اینجا شروع مى شود که مى خواهیم در یک برخورد و در یک روز، تمام خلق را بسازیم، در حالى که در تاریخ مى بینیم که انبیاء سالها نالیدند و نتیجه اى نگرفتند، ولى مأیوس هم نشدند. حال چه شده که ما مأیوس مى شویم و صدمه مى خوریم؟! این نصیحتى است که یعقوب به فرزندانش مى کند: «لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ»[2]؛ از روح خدا و نیرویى که خدا برایتان مى فرستد، مأیوس نشوید.
وقتى که من، دل از دنیا بیرون فرستاده باشم، هر کارى که در دنیا بکنم الهى است؛ چه بخورم، چه بخوابم، چه بنشینم و چه دعوا کنم و فحش بدهم و اگر دل از دنیا بیرون نفرستاده باشم، هر کارى بکنم دنیایى است، چه نماز بخوانم و روزه بگیرم و چه عرفان و کلام قدیم و جدید بگویم، همه اش به این دنیا برمى گردد. این بسط وجودى من است که من را از این دنیا بیرون مى برد.
این حسین کیست که عالم همه دیوانهى اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانهى اوست
اى شعلهى فروزان، اى فروغ تابان، اى گرمابخش دلهاى خلایق! تو کیستى با این شکوه و جلال، با این شیرینى و دلنشینى، با این هیبت و اقتدار، با اینهمه لشکر دلبههمراه، با غلغلهى فرشتگان که در کنار موکب تو با آدمیان رقابت میکنند؟ تو کیستى اى نور خدا، اى نداى حقیقت، اى فرقان، و اى سفینةالنجاة؟ چه کردهئى در راه خدایت که پاداش آن خدائىشدنِ هر آن چیزى است که به تو نسبت میرساند؟ بنفسى انت، بروحى انت، بِمُهجَةِ قلبى انت، و سلام الله علیکَ یومَ وُلِدتَ و یوم اُستُشهِدتَ مظلوماً و یوم تُبعَثُ فاخِراً و مَفخَراً. ۹۳/۲/۲۹
بسیار خوب و با ذوق و سلیقه نوشته شده است؛ و با نگاه هنرمندانه و کنجکاو و نکتهیاب. خواندم تا ۹۳/۲/۲۸.
کتاب «پنجرههای تشنه» روز نوشتهای آقای مهدی قزلی از انتقال ضریح جدید امام حسین علیهالسلام از قم به کربلا در سال ۱۳۹۱ است و انتشارات سورهی مهر آن را منتشر کرده است.
دانلود نسخه موبایل | دانلود کیفیت پایین | دانلود کیفیت متوسط | دانلود کیفیت بالا
معرفی توسط khamenei.ir در ادامه مطلب
طلبگى و کار یدى
چنان که مرسوم است برخى اشکال مى گیرند که چرا طلبه ها کار یدى نمى کنند و حال آن که على(ع) کار مى کرد; یادم نیست که کسى همین مطالب را به صورت پرسش مطرح کرد یا خود ایشان فرمود: على(ع) که روى زمین کار مى کرد، به این خاطر بود که او را از کار کردن روى استعدادها محروم کرده بودند و گرنه هرگز آدم ها را رها نمى کرد.یکى از برادران طلبه که گویا دل آزردگى زیادى از برخورد برخى بى انصاف ها داشت پرسید: راستى به نظر شما مفت خور کیست؟فرمود: مفت خور کسى است که مشغول انجام تکلیف نباشد. اگر پزشکى بتواند پزشک تربیت کند، ولى تعلیم را رها کرده و مطب باز کند که خود را تأمین مالى کند، بر مسند وظیفه ننشستند.
نظریه پردازان غربى میگویند، یکى از ویژگى هاى ابرقدرت ها ، این است که جنگ هاى نیابتى راه میاندازند و مستقیم با هم نمیجنگند و در کشورهاى دیگر با هم مبارزه میکنند.
جنگ نیابتى چیست؟ قدرتهاى بزرگ با هم مستقیم در گیر نمیشوند ، با خودشان میگویند من اگر ضربه مستقیم بزنم، او هم ضربه مستقیم میزند، بعد معلوم نیست که بشود درگیرى را جمع و جور کرد. میروند در یک منطقه دیگرى و بدون اینکه خود را علناً طرف جنگ نشان دهند، ملتهاى متوسط را انتخاب میکنند و آنجا با هم درگیر میشوند.
مثلا امریکا و شوروى در ده پانزده کشور با هم جنگ نیابتى کرده اند، مثل ویتنام، کره و ...
اینهایى که دم از اقتدار و امنیت ملى میزنند، گوش کنند و ببینند که نظریه پردازان غربى چه میگویند،غربى ها میگویند امروز انقلاب ایران یک قدرت جهانى شده که در شش هفت کشور با ما جنگ نیابتى کرده و برنده شده است. میگویند جنگ غزه ، جنگ ایران و امریکا بود، جلوى صحنه حماس و اسرائیل بودند اما پشت صحنه آن ، ایران و غرب بودند.بعد جنگ بیست و دو روزه غزه، جنگ هشت روزه بود، بعد خورد اسرائیلى ها از همپیمانان خواستند که پادرمیانى کنند تا جنگ تمام شود، دفعه بعد که جنگ شود ، سر دو روز ممکن است اسرائیل از پا بیافتد، اینها خودشان میفهمند، براى همین این جنگهاى مذهبى را در منطقه راه انداخته اند، براى همین در مصر کودتا کردند، چون دیدند منطقه دارد از دستشان میرود. در سوریه سه سال و نیم است که جنگ جهانى نیابتى است و همه آنها اعتراف میکنند که ایران نگذاشته سوریه سقوط کند و این در حقیقت جنگ نیابتى ایران علیه کل جهان است. امریکا، انگلیس، فرانسه، کشورهاى اروپایى و عربستان و قطر، ترکیه و اردن و اسرائیل ، حتى مصر دوران مُرسى هم براى اینکه به آنها باج بدهد،گفت ما هم علیه سوریه ایم و فکر میکرد اگر از این حرفها بزند، از شر آمریکا در امان است. خلاصه اینکه در سوریه سه سال و نیم است که ایران پشت بشار اسد ایستاده که او سقوط نمیکند. در لبنان و عراق هم قدرت اصلى در اختیار ایران است. ناسیونالیست ها و ملى گرایان بگردند و ببینند در چه زمان دیگرى ، ایران اینقدر مقتدر بوده است؟
البته آنها چون مستکبر اند، میگویند جنگ نیابتى، یعنى میگویند ما ملت هاى ضعیف تر را به جان هم میاندازیم تا هزینه نبرد ما و دشمن را ، آنها پرداخت کنند. ولى در منطق اسلام این خیانت است، بلکه ما طرفدار جهاد آزادیبخش و دفاع از مستضعفین جهان هستیم. هزینه میکنیم تا بردران و خواهران ما از زیر بار ظلم بیرون بیایند
نظریه پردازان غربى میگویند، ملتهایى که ضعیف بمانند، حتى اگر نخواهند، درگیر جنگ دیگران خواهند شد، یعنى اگر قوى نباشى قربانى جنگ نیابتى میشوى،یعنى اگر ایران ضعیف و منفعل عمل کند ، قدرت هاى دیگر معرکه نبردشان را به ایران میکشانند، مثل جنگ جهانى اول و دوم که ایران توسط متفقین اشغال شد در صورتیکه ایران بیطرف بود.
من دارم کاملا مادى صحبت میکنم، برخى دوستان داخلى الهى نیستند و مادى فکر میکنند، به زبانى که آنها میفهمند باید گفت ، یا جنگ نیابتى میکنى یا قربانى جنگ نیابتى خواهى شد
"انقلاب بى پایان و انقلابیون على البدل" ٢٥بهمن ٩٣
•◆۩ غریب کوچه های غم ۩◆•ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
بحران رهبری در مشروطه
آسیبشناسی رهبری در جریان نهضت مشروطه ایران
مشروطه ربوده شد
جعبهی سیاه انحراف مشروطه از عدالتخواهی به اباحیگری، سفارت بریتانیا بود. آنجا بود که مفهومپردازی دیگری از مشروطه غیر از آنچه رهبران روحانی تا آن روز به دنبال آن بودند، صورت گرفت و به بستنشینان تفهیم شد.
آسیب شناسی مشروطه، آسیب شناسی انقلاب
باید بررسی کرد که چرا نهضتی که باید دردهای مردم را دوا میکرد و معضل جامعهی ایران را رفع مینمود، خودش بهخاطر انحراف به بدترین درد تبدیل شد؟
سرکهای که شراب شد
میزگردی با محوریت موضوع «نقش علما و روحانیت در نهضت مشروطه»، با حضور دکتر محمدحسن رجبی تاریخنگار و استاد دانشگاه و همچنین آقای قاسم تبریزی رئیس بخش تخصصی مطالعات انقلاب اسلامی کتابخانهی مجلس شورای اسلامی برگزار شد.
دو نگاه به روشنفکری در ادبیات سیاسی ایران
روشنگری به معنای عام و معروفش، اگرچه تعارض و تضاد اصولی با دینمداری و دینداری نداشت ولی جریان روشنفکری در ایران به پیروی از تاریخ روشنگری غرب و غیر از مواردی که به صورت ابزاری و محافظهکارانه به دین توجه میکرد...
شیخ مستبد بر دار رفت!
قبل از اینکه شیخ را بالای دار ببرند ترور شخصیتی شده بود؛ یعنی شخصی که بالای دار رفت شیخ مجتهد نیست، بلکه شیخ مستبد است. اول به مردم القا کردند که فردی مستبد بود و بعد مقدمات اعدام وی را فراهم کردند.
هرچه جلو تر بروی این مبارزه و این جهاد دقیق تر و پیچیده تر میشود .
هر چه بالاتر می روی باید بیشتر سبک بشوی و زیاد تر پوست بگذاری .
داستان تو ،داستان کوهنوردی است که هر چه جلوتر میرود ،راهش باریک تر ودره هایش عمیق تر میشود و ناچار باید بارش سبک تر بشود وحتی کفش هایش را بگذارد .
آن شاعر عرب می گوید: در کشتی نشسته بودند و موج ها بالا رفتند ... وبر سر کشتی شکستند وکشتی به سوی غرق می رفت، این جا بود که همه دست به کار شدند و آن سرنشین تمامی کتاب ها را انداخت تا بارش سبک تر شود ،توشه اش را هم...حتی کفش هایش را از پا افکند...
«ألْقَی الصّحیفَةَ کی یخفِّفَ رَحْلَه و الزّادَ حتّی نعله ألقاها » آنجا که احساس میکنی بارسنگین شده ، تمامی توشه ات را میگذاری، از سنگینی بدنت هم کن می کنی، از سر و پا و شکم میزنی که راه بیفتی وبرسی .
استاد علی صفایی حائری(عین.صاد) کتاب «صراط» ص 110
11بار چاپ در 10 روز نمایشگاه
یکی از بهرین کتاب هایی که خوندم با متن بسیار زیبا و داستان جذاب و خواندنی
فراز ونشیب زندانی شدن بیست و سه نوجوان در خیابان های عراق ،زندان استخبارات و...
خرید و ارسال رایگان به تمام نقاط کشور:
-با نصب نرم افزار طاقچه در اندروید و ios
داستان آن بیست و سه نفر با روایت حال و هوای مردم عراق که برای اسرای ایرانی در حرم حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام آرزوی سلامتی دارند و مردم تهران که در مهدیه و بعد از دعای کمیل برای آزادی اسرا دعا میکنند، دلها و عواطف انسانها و خانوادهها را نیز در کنار ماجرای جبههها به تصویر کشیده است. در بخشی از کتاب میخوانیم:
«شب جمعه بود. صالح تا نیمهشب زیر پتو ماند و به اخبار و برنامههای رادیوی ایران گوش داد. حیاط زندان خلوت شده بود. بهجز نگهبان ورودی همه خواب بودند. از زندان کناری هم هیچ صدایی نمیآمد. ما همچنان بیدار مانده بودیم که صالح از زیر پتو بیرون بیاید و بگوید از رادیو چه شنیده است. سرانجام صالح گوشهی پتو را بالا زد. وقتی مطمئن شد نگهبانهای عراقی خوابند، از ما خواست بیسروصدا فقط کمی به او نزدیک بشویم. شدیم. صالح، صدای رادیو را اندکی بیشتر کرد. میخواست ما هم بشنویم آنچه خودش داشت میشنید. صدای حزینی از رادیو شنیده میشد. پخش مستقیم دعای کمیل بود از مهدیهی تهران. دعاخوان که رسیده بود به آخرین فراز دعای کمیل، شروع کرد به دعا کردن تا رسید به اینجا که «خدایا بهحق زندانی بغداد، امام موسی کاظم، الساعه وسیلهی استخلاص همهی زندانیان اسلام را، مخصوصا آن عزیزانی که در زندانهای بغدادند فراهم بفرما!» مردم در مهدیهی تهران آمین گفتند و در زندان بغداد اشک در چشمان ما حلقه زد...»
یکی از اتفاقات منحصربهفرد در ماجرای «آن بیست و سه نفر» ماجرای دیدار با صدام و سوءاستفادهی تبلیغاتی از آنهاست. صدام با دیدن فیلم نوجوانان ایرانی اسیرشده، تصمیم میگیرد تا شکستی را که در صحنهی نبرد در حال شکلگیری برای ارتش اوست، با یک ضربهی تبلیغاتی به جبههی مقابل جبران کند و اینگونه وانمود کند که جمهوری اسلامی کودکان را به زور به میدان جنگ میآورد. به همین منظور دیداری را با آنان تدارک میبیند:
«با تندی از ما خواستند بلند شویم و بایستیم. ایستادیم، بی آنکه بدانیم برای چه میایستیم. از پشت سر صدای پا کوبیدن نظامیان بلند شد و عکاسها بهسمت صداها هجوم بردند. از فاصلهی دور دیدیم مردی با لباس نظامی، دست دخترکی سفیدپوش را گرفته و دارد بهسمت ما میآید... مرد به ما نزدیک و نزدیکتر میشد. حالا او را کاملا میدیدیم که لبخند میزد و بهسمت صندلی شاهانه میرفت. او صدام حسین بود؛ رئیس جمهور عراق. دنیا انگار روی سرمان خراب شد. ما در قصر صدام بودیم. مردی که شهرهایمان را موشکباران و به خاکمان تجاوز کرده بود. او جوانان وطنمان را کشته بود و در آن لحظه چشم در چشم ما در فاصلهی چندمتریمان داشت لبخند میزد و ما هیچ کاری نمیتوانستیم بکنیم؛ جز اینکه مثل همیشه گره در ابروان بیندازیم، که یعنی ما از حضور در کاخ رئیس جمهور عراق شادمان نیستیم.»
اما بیشک یکی از نقاط قوت این کتاب، قلم روان و ساده و در عین حال جذاب و توصیفگر نویسنده است. یوسفزاده بهخوبی و باحوصله حالات انسانی و فضای وقوع رویدادها را ترسیم کرده و مخاطب را با خود به زندانهای مخوف عراق برده است. علاوه بر این ارجاعهای به گذشته (فلاشبک) که نویسنده از دوران اسارت به دوران زندگی در روستای خود زده، به ترسیم فضای بهتر حالات روحی اسرا برای خوانندهی کتاب کمک کرده است. متن کامل
نگارنده بر این عقیده است که در میان پاسخهای متعدد و مختلف داده شده به او، پاسخگویان فرهیخته کمتر به دلایل فلسفی بحث اشاره کردهاند. بنابر این نگارنده چنانکه وعده داده بود، در این نوشتار با در نظر گرفتن دلایل فلسفی در قالب پاسخهای کوتاه که خارج از حوصله خوانندگان نباشد، به نقد و بررسی نظریات هاوکینگ میپردازد و تحلیل خود را در این زمینه به روشنی تقدیم میکند.
در این مقاله ضمن احترام به مقام علمی پروفسور هاوکینگ و تلاش خستگیناپذیر ایشان در کشف رازهای خلقت و آفرینش جهان، بر ضرورت گفت و گوی علمی و فلسفی تاکید میگردد. بحث از آغاز و انجام جهان از مقولات مشترک سه حوزه معرفت بشری یعنی علم، دین و فلسفه است که از قدیم مورد عنایت صاحب نظران این سه حوزه بوده و آنچه که تذکّر آن ضروری به نظر میرسد لزوم توجه خوانندگان محترم به حیطههای گوناکون و اصول و مبانی هر یک از این معرفتهاست. مشترک بودن موضوع مورد مطالعه در حوزههای مختلف نباید موجب غفلت از محدوده و ابزار شناختی آن حوزهها گردد. طبق باورهای دینی و فرهنگی، طرح این گونه مسایل، نشانه خردمندی و زمینهساز رشد و بالندگی و تثبیت اندیشههاست. در مورد آنچه صاحب نظران محترم در نقد اظهارات استیون هاوکینگ بیان داشتهاند مطالبی را به اختصار بیان میدارم.
اهمیت فلسفه
از آنجا که ذهن انسان بیشتر با مفاهیم حسّی و مادی اُنس دارد، کار تفکر و تعمّق در مسایل ماورای طبیعت را دشوار میسازد. بدون شک، معانی و مفاهیمی که در سطح تعقلات فلسفی ظاهر میگردد یک ظرفیت ذهنی و گنجایش فکری خاصی را میطلبد، که علاقهمندان به این گونه مباحث باید سعه صدر بیشتری داشته و با حوصله و مطالعه کافی مطالب را پیگیری نمایند و از هرگونه شتابزدگی و تعصّب در قضاوت بپرهیزند. امروزه بر کسی پوشیده نیست که فلسفه مادر علوم است و تکیهگاه تمامی علوم در دنیا موضوعات، مبادی و منابعی است که فلسفه در اختیار علوم میگذارد؛ گذشته از این، موضوعاتِ بسیاری از آن علوم را فلسفه تأمین میکند.
رابطه علم و دین
از مباحث لازم در مطالعه خداشناسی در عصر حاضر، آشنایی با موضوع «علم و دین» از مسایل کلام جدید است. «تحلیل و تبیین رابطه علم و دین، نزد صاحب نظران به ویزه فیلسوفان دین، از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا کشف ترابط یا تعارض علم و دین، در بالندگی معرفت دینی و علمی و در نهایت کشف حقبقت موثر است. ادامه مطلب
1. «طرح بزرگ» [3](The Grand Design). هاوکینگ این کتاب جنجال برانگیز را با همکاری لئونارد ملودینوف [4] نوشتهاست. این کتاب در ۷ سپتامبر ۲۰۱۰ در ایالات متحده آمریکا به چاپ رسید و تنها پس از چند روز به پرفروشترین کتاب تبدیل شد. آنگاه در ۹ سپتامبر ۲۰۱۰ در انگلستان منتشر شد [5] و در همان روز به پرفروشترین کتاب تبدیل گشت. استیون هاوکینگ در این اثر میگوید: ممکن است روشی که کیهان بهوجود آمده، هماهنگ با قوانین دانش باشد، که در این صورت نیازی نیست به خدا متوسل بشویم تا ببینیم که کیهان چگونه آغاز شده است. اگر ما یک فرضیه همهجانبه و کامل را در مورد پیدایش عالم کشف کنیم، این مهمترین پیروزی انسان خواهد بود؛ چون ما قادر خواهیم بود که فکر خدا را بخوانیم... . بشر، راز خلقت جهان را گشودهاست. جهان میتواند بهطور خود بهخود (خود با خود)، خودش را از هیچ به وجود آورد، به علاوه میتواند در حالتهای متفاوت ایجاد شده باشد و همه مشاهدات و محاسبات بر این نظر صحه میگذارد.(ادامه در ادامه مطلب)
... السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ نَبِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْحُسَیْنِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الشَّهِیدُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَظْلُومُ وَ ابْنُ الْمَظْلُومِ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ ...
... سلام بر تو اى فرزند رسول خدا،سلام بر تو اى فرزند پیامبر خدا،سلام بر تو اى فرزند امیر مؤمنان،سلام بر تو اى فرزند حسین شهید،سلام بر تو اى شهید، سلام بر تو اى ستمدیده،و پسر ستمدیده،خدا لعنت کند امّتى را که تو را کشت،و خدا لعنت امّتى را که به تو ستم روا داشت و خدا لعنت کند امّتى که این واقعه را شنید و به آن رضایت داد ...
آنها که از هواها آزاد شدهاند، اسیر حرفها هستند. آنها که از این هم آزاد شدهاند، اسیر جلوهها هستند. آنها که از این هم آزاد شدهاند، اسیرِ شیطان و در دست او و بازیچه او هستند و آنهایى که از این حد هم بیرون آمده و در حصن توحید نشستهاند، باز ممکن است که اسیرِ آزادى خود باشند و غرور آزادى، آنها را به رکود برساند. واقعاً که در هر قدم از این راه، چقدر موانع هست و چقدر باید دقت کرد! |
مرحوم استاد علی صفائی حائری (گمنام در زمین ،معروفٍ آسمان ها )